این برگ همسنجی شدهاست.
خود را به تخمه اشکانی منسوب کنند، مثل دودمانهای اسپندیاذ[۱] (اسفندیار) و مهران.[۲]
- ↑ SPandiyadh
- ↑ بنا به روایت موسی خورنی ارشویر Arshavir شاه پارتیان، که همان فرهاد چهارم است سه پسر داشت: اردشس Ardashes، کارن، و سورن، و دختری بنام کشم Koshm (نام اخیر، بنا بر عقیده مارکوارت، همان ایالت کومش Komish است، که به این صورت درآمده، نگاه کنید مجله شرقی آلمان، ج ۴۹، ص ۶۳۹). پسر ارشد جانشین پدر شد (بنابراین همان فرهاد پنجم است)، دو پسر دیگر سرسلسله دودمانهایی شدند، که بدین نامها معروفند: دختر ارشویر «سردار کل ایرانیان» را به شوهری اختیار کرد و اعقاب این زن و شوهر اسپهپتپهلو Aspahapet Pahlav نام گرفتند. اسپهپت همان اسپاذبتی spadhaqati قدیم است، که به پهلوی سپاهبذ spabbadk (تلفظ اسپاهبذ espabbadh ) میشود. همین کلمه را در زبان ارمنی بصورت سپرپت sparapet به عاریت گرفتهاند. این کلمه نامی بوده که سردار لشکر را بدان میخواندند، و در قرن پنجم هم با یک همزه اضافی بصورت اسپرپت asparapet نزد لازار فرپی و غیره دیده میشود (آندرآس). اسپهپت نزد پروکوپیوس بصورت اسپبدس Aspebedes، نزد فوتیوس بصورت: اسپندس Aspenedes دیده میشود و تئوفانس آن را بشکل اسپتیوس Aspethios آورده است. تئوفیلاکتوس (کتاب ۴، بند ۳، فقره ۵) از شخصی بنام اسپبدس Aspabedes اسم میبرد، که خویشاوند خسرو دوم و پدر وندوی و وستهم بود؛ همچنین مقایسه شود با نلدکه، ص ۲۷۳، یادداشت ۱. این است آنچه که نزد مورخان بوزنطی دیده میشود. از این گذشته فقط نزدیک نویسنده مذهبی موسوم به کوریل Kyrill باین کلمه بصورت اسپیتوس Asqebethos برخورد میکنیم. کلمه اسپبر سریانی محققا در اثر اشتباه کاتبان به این صورت درآمده و در اصل اسپبد Aspabad بوده است، که همان اسپاهبذ Aspahbadh باشد. اسپبر جز در داستان یولیانوس، که توسط هوفمان انتشار یافته است، در جای دیگری دیده نشد. (آندرآس). طبری اسپاهبذ را در زمزمه هفت دودمان ممتاز میشمارد (نگاه کنید به تصحیحی، که مارکوارت از متن کرده است، مجله شرقی آلمان، ج ۴۹، ص ۶۳۵). باید دانست که این روایت موسی خورنی تاریخی نیست: میدانیم، که سورن
←