برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۲)
– ۶ –

خیلی از استادان دانشگاه را هم شما نمیتوانستید با آدمی مثل پاکروان مقایسه بکنید. یعنی خیلی‌ها را اصولاً نمیتوانستید از لحاظ فکری با او مقایسه بکنید. ولی میخواهم به شما بگویم که یک آدمی بود که پایه داشت و فرانسه را بسیار صحیح صحبت میکرد و انگلیسی را هم باندازه کافی میدانست، اگرچه سعی میکرد صحبت نکند چون نمیخواست توی حرف زدن اشتباه بکند. اهل چیز خواندن نبود. اما گزارشات را همه را میخواند و خوب هم یادش میماند و وقتی هم شما به او یک مسئله‌ی نسبتاً مشکلی را می‌گفتید در نهایت تواضع سئوال میکرد و آنقدر سئوال میکرد که بفهمد و وقتی میفهمید شما کاملاً حس میکردید که خیلی خوب فهمیده و حتی میتواند با یک برداشت روشن و تازه خودش هم موضوع را توضیح بدهد.

در مورد بختیار نقاط ضعفش واقعاً شاید یکی همان چیزی است که شما به آن اشاره کردید که بیرحمی و قزاق بودنش که به تحقیق ثابت شده است که در آن موقع این، چه در زمان حکومت نظامیش و چه در زمان سازمان امنیتش، عده‌ای را شکنجه میدادند و غیره و او اصولاً آدم خیلی تندی بود. از این گذشته البته ضعف عجیبی در مورد زن داشت که آن را شاید خیلی از مردهای دیگری هم که شغل‌های حساس دارند داشته باشند. اما چیز بد ضعفی بود که درباره پول پیدا کرده بود برای اینکه این شخص پولداری نبود ولی از نفوذ خودش استفاده کرد. من وارد نبودم که به چه کارهائی دست زده ولی چیزی که میتوانستم ببینم طرز زندگی بود که در معرض ۴ سالی که من این را می‌شناختم عوض شده بود. برای اینکه سال اولی که من وارد ایران شدم و از همان هفته‌های اول هم با او آشنا شدم و خوب هم خاطرم می‌آید که یکی از سئوالاتش از من این بود که شما لر هستید؟ وقتی که گفتم آره اصلاً هستم خیلی خوشحال شد. در صورتیکه برای من چیز مهمی نبود. میخواهم این جنبه‌ی ایلیاتیش را بگویم. ولی بهر حال خیلی با او نزدیک بودم و او را خوب میشناختم و منزلش مرتب میرفتم. او خانه‌ی نسبتاً ساده و خوبی داشت در نزدیکی میدان ۲۴ اسفند میان خیابان امیرآباد و خیابان، الان نمیدانم اسمش چه شده است، آیزنهاور بود. منزلش چیز غیر عادی نبود، منزلش خیلی از آدمهای طبقه‌ی متوسط یک کمی... راحت آنطوری بود. اما خوب شش ماه بعد خانه‌اش را عوض کرد. یکسال بعد در شمیران یک