کردم و در جلسهای که با او در دفتر باقر مستونی داشتم بسیار تحت تأثیر حرفهای او و گفتگویی که با هم کردیم قرار گرفتم. در تابستان ۱۳۴۲ از جهانگیر آموزگار پرسیدم که بعقیده او چه کسی میتواند معاون من برای قسمت بررسیهای اقتصادی در وزارت اقتصاد باشد؟ و او بدون تردید اسم یگانه را برای من آورد. خیلی خوشحال شدم و به جهانگیر هم گفتم که با او برخورد بسیار خوبی داشتم و از او خواهش کردم که به یگانه که در آن زمان در سازمان ملل کار میکرد، پیغام بدهد که هر موقع هر چه زودتر توانسته یک سری بیابید تهران و من ببینمش. او هم در سفری که میبایست، خاطرم نیست، به جائی در آسیای جنوب شرقی میرفت، سر راه به تهران آمد و من به او پیشنهاد معاونت وزارت اقتصاد و مسئولیت کارهای بررسیهای اقتصادی را کردم. او هم قبول کرد و دلیل من هم برای اهمیت این کار این بود که میخواستم واقعاً یک مقدار مسائل جنبه تفاوت سرانگشتی و روز به روز و کوتاهمدت نداشته باشد. و اصولاً هم علاقهای به این روش نداشتم که ما در وزارت اقتصاد مثل یک بقالی بنشینیم که مردم بیایند از ما پروانه صنعتی بخواهند. ما بودیم که میبایست جهت بدهیم به فعالیتهای صنعتی مملکت و میبایست بتوانیم یک برنامههای کلی صنعتی تهیه بکنیم، در داخل آن برنامههای صنعتی کلی بتوانیم گروههای صنعتی را مشخص کنیم و ببینیم کدام یک از اینها برای ایران مفیدتر است و در چه جاهائی ما به اصطلاح آن comparative advantage را داریم. در چه جاهائی بازارش دارد گسترش پیدا میکند، یا مواد اولیهای که ما در ایران داریم به ما اجازه میدهد که بفکر این صنعتها باشیم ولی هنوز اینها را نداریم. و به این ترتیب یک مقدار برنامههای کلی یا ماستر پلان داشته باشیم. و در یک فاز بعدی هدف من این بود که در داخل آن گروههائی که تقدم بالا برای ما پیدا میکردند وارد جزئیات بشویم و رشتههای صنعتی را مشخص بکنیم و حتی برویم در حد تهیه پروژه. این کار به دو صورت میبایستی انجام بگیرد یکی پروژههایی که دولت میباید انجام بدهد
برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۵۸
ظاهر