برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۲۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۲۲۴–

و بالضروره باید از مرگ بزندگی انتقال یابد ناچار پس از مرگ نیز هستی خواهد داشت چون باید بزندگی باز گردد بنابراین مطلوب شما ثابت است با این همه گمانم این است شما هر دو می‌خواهید در این مسئله بیشتر غور کنید و مانند کودکان میترسید از اینکه چون نفس از تن جدا شد او را باد ببرد خاصه وقتی که مرگ انسان بواسطهٔ تندبادی روی دهد. قیبس از این سخن خندید و سقراط گفت پس فرض می‌کنیم این ترس را داریم یا کودکی در میان ما هست که او می‌ترسد و بکوشیم تا بر او معلوم کنیم که مرگ را نباید مانند دیوی دانسته از آن ترسید و برای این مقصود باید هر روز عزائم بکار بریم تا کودک شفا یابد. قیبس گفت ای سقراط چون تو از ما جدائی میکنی معزم توانا از کجا بیابیم؟ سقراط فرمود یونان خاک پهناوری است و مردم دانا در آن بسیارند از آن گذشته کشورهای دیگر بسیار هست باید آنها را سیاحت کرد و از بذل جهد و مال دریغ نداشته در طلب معزّم کوشید چه در هیچ امری صرف رنج و مال باین اندازه سودمند نخواهد بود و باید میان خود نیز در جستجو باشید شاید آن معزم را بیاید چه ممکن است بهتر از شما کسی در این خصوص عزائم بکار نبرد. قیبس گفت ای سقراط بدستور تو رفتار خواهیم کرد اکنون اگر رغبت داری دنبالهٔ سخنی را که رها کردیم باز بگیریم.

سقراط کفت کمال رغبت را دارم و چرا نداشته باشم. اول مطلبی که باید معلوم کنیم آنست که چه قسم چیزها شایستهٔ انحلال میباشند و بیم این عارضه را برای کدام اجناس باید داشت و چه چیزهاست که باین عارضه گرفتار نمیشود. پس از آن باید تحقیق کرد که نفس از کدام یک از آن اجناس است تا دانسته شود که جای بیم است یا امید. گفت بسیار درست است. گفت آیا نمودار نیست که مرکبات با چیزهائی که طبع