برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۲–

حاصل کلام آنکه تا مائهٔ پنجم قبل از میلاد علم و حکمت بونانی ترقی بسیار کرده اما نواقص آن نیز بحکم قوانین طبیعی بهمان نسبت بزرگ شده و در این مائه تراکم خطاهای سابقین و شاخ و برگهای آن از قبیل رواج سفسطه در اطرافی اشجار و ازهار دانش حقیقی بمنزلهٔ خار و علف هرزه گردیده تا آن ازهار و اشجار بارور را بخشکاند و فاسد نماید و نتیجهٔ دانش طلبی را بدتر از نادانی کند یعنی علم صوری را مبدل بجهل مرکب سازد از این جهت دست اصلاح کننده‌ای لازم بود که خارهای مفاسد را دور دارد و ریاحین و اشجار معرفت را قوت رشد دهد و بر روی هم برای آنکه رفع موانع شود و دنبالهٔ ترقی دانش قطع نگردد چهار کار بزرگ در پیش بود اول پدیدار نمودند نادانی انسان و کوتاهی بینش او نسبت بعظمت عالم و وسعت دامنهٔ حقایق تا از این راه توجه بنقص مبانی علوم نیز ممکن شود دویم احیای جنبهٔ اخلاقی که باید همراه دانش یا نتیجهٔ مطلوبهٔ آن باشد و در آنزمان چون علم و حکمت بازیچهٔ بوالهوسمان و مغلطه‌کاران گردیده این جنبه نیز از میان رفته بود و این مجاهده در تهذیب اخلاقی از طریق دانش البته در هر جا و هر وقت به مسئله اوّل یعنی بصیرت انسان بر جهل و عجز بینش خود بستگی کلی دارد سوّم تکمیل طرق استدلال و تمیز برهان از غیر برهان با وضع و تکمیل علم منطق تا میزانی برای مستحکم ساختن بنیان علوم بدست باشد چهارم جدا کردن خطا از صواب در آراء و تحقیقات سابقین تا معلوم و مجهول از هم شناخته شود و آنچه از ودایع گذشته در زمرهٔ علوم حقیقی بوده از زیر پرده‌های ظلمت و خطا بیرون آید و سرمایهٔ فزونی دانش و نخستین سنگ بنای معارف آینده گردد و این چهار کار