برگه:GolestaneSadi.pdf/۴۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۶
گلستان سعدی

و خلاف رأی خردمندان باشد بدین امید در آن بیم افتادن.

  کس نیاید بخانه درویش که خراج زمین و باغ بده  
  یا به تشویش و غصه راضی شو یا جگر بند پیش زاغ بنه  

گفت: این سخن موافق حال من نگفتی و جواب سؤال من نیاوردی. که گفته‌اند: هر که خیانت ورزد پشتش از حساب بلرزد.

  راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست  

حکما گفته‌اند: چهار کس از چهار کس همی ترسند و بجان برنجند، حرامی از سلطان. دزد از پاسبان. فاسق از غماز. روسبی از محتسب. و آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.

  مکن فراخ روی در عمل، اگر خواهی که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ  
  تو پاک باش و مدار، ای برادر؛ از کس باک زنند جامهٔ ناپاک گازران بر سنگی  

گفتم: حکایت آن روباه مناسب حال تست که دیدندش گریزان و افتان و خیزان. کسی گفتش: چه آفت است که