برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۰۲ غرب‌زدگی
 

حقوق‌های گزاف ارقام نجومی مانند؛ و سه سال و چهار سال و ده سال در فلان نقطه از ایشان پذیرایی می‌کنیم که بریزند و بپاشند، تا کوره‌ی سیمان روشن شود یا شیره‌ی قند سفید شود یا رشته‌های نخ و پشم یک‌دست درآید؛ و البتّه اگر دقیق باشیم، در این هم تعجّبی نیست. یا به جای این آدم‌ها کسی را نداریم و یا اگر هم داشته باشیم فایده ندارد. چون آن‌که کارخانه را به ما می‌فروشد، ضمن قرارداد فروش گنجانده است که وقتی صحّت عمل کارخانه را تضمین خواهد کرد که کارشناسان خود او سوارش کرده باشند و تحویل داده باشند. بله این است جبر اقتصاد عقب افتاده‌ی غرب‌زده! و اگر تو خودت بهتر می‌زنی، بستان بزن. خودت بساز تا خودت هم سوار کنی و من که سازنده‌ام، باید کارشناسم را به دنبال ماشین به نوایی برسانم؛ به سفری به جنوب و گرما، به گردش و تفریحی، به تجربه‌ی تازه‌ای، به دستی بازتر و دیدی گسترده‌تر در این دنیای مصرف کننده‌ی ماشین!

و امّا علّت دوم که خود ناشی از همین است که گذشت یا مکمّل آن، این است که ما، تا خریدار مصنوعات غربیم، فروشنده راضی نیست چنین مشتری سر به راهی را از دست بدهد. در این‌که ما تا وقتی در این دنیای داد و ستد فقط خریداریم – یا فقط مصرف کننده‌ایم – ناچار سازنده که فروشنده هم هست، می‌داند که چم و خم کار را چه‌طور مرتّب کند، تا این نسبت یک طرفه همیشه متعادل باشد و هرگز این رابطه‌ی بایع و مشتری به هم نخورد.

به این طریق انصافاً غرب حق دارد اگر به ما اجازه ندهد(یعنی اعتبار ندهد) یا مرتّب ممانعت کند از این‌که ما نیز روزی سازنده‌ی ماشین باشیم.