پرش به محتوا

برگه:Doctor Faustus.pdf/۴۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۳۷
صحنهٔ دوم

بشوید و خداوند شما برادران روحانی و مؤمنین حقیقی را حفظ کند.

دانشجوی اول - فهمیدم. می‌ترسم عاقبت فاستوس در دام این دو نفر که در دنیا به بدعملی معروف هستند، گیر افتاده باشد.

دانشجوی دوم - فاستوس دوست و استاد من است و اگر آدمی بیگانه هم بود وضع فعلی او مرا اندوهگین می‌ساخت، بیا برویم و برئیس دانشگاه خبر بدهیم، شاید با عقل و تدبیری که دارد فاستوس را از این راه کج که در پیش گرفته برگرداند.

دانشجوی اول - می‌ترسم رئیس دانشگاه و یا هیچ مقام دیگری کاری از پیش نبرد.

دانشجوی دوم - خوب، ما سعی خودمان را بکنیم تا ببینم چه می‌شود . (خارج می‌شوند)