برگه:Divar.pdf/۱۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان بیست به‌شادی در بهشت
او میگشاید .. او که به لطف و صفای خویش
گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت

طوفان طعنه خندهٔ ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانهٔ دریا نشسته‌ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین‌رو بموج حادثه تنها نشسته‌ایم

مائیم … ما که طعنهٔ زاهد شنیده‌ایم
مائیم … ما که جامهٔ تقوی دریده‌ایم
زیرا درون جامه بجز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت ندیده‌ایم!

۱۱۶