برگه:DivaneOwhadi.pdf/۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
  در خروشم ز صیت آن معشوق در سماعم بصوت آن مزمار  

و در تاریخ اتمام جام‌جم گفته است؛ شعر:

  چون ز تاریخ بر گرفتم فال هفتصد رفته بود و سی و سه سال[۱]  
  که من این نامه همایون‌فر عقد کردم بنام آن سرور  
  چون بسالی تمام شد بدرش ختم کردم بلیلة القدرش  

قبر وی در مراغهٔ تبریزست و تاریخ وی بر آنجا سنهٔ ۷۳۸ ثمان و ثلثین و سبعمائه نوشته‌اند.

پس از آن دولتشاه سمرقندی در تذکرةالشعرا که در ۸۹۲ بپایان رسانیده چنین گفته است[۲]:

و ذکر عارف موحد اوحدی مراغی، قدس الله سره‌العزیز، مردی موحد و عارف و گرم‌رو بوده و با وجود کمال عرفان و سلوک در فضیلت ظاهری هیچ کمی نداشته و مرید شیخ‌الشیوخ اوحدالدین کرمانیست، قدس الله سره و اوحدی بدان جهت تخلص می‌کند و شیخ اوحدالدین کرمانی یکی از اکابر اولیاست و مرید شیخ‌الاسلام والمسلمین شهاب‌الدین ابو حفص عمر سهروردی بوده و در چهار رکعت نماز خفتن تمام قرآن را ختم کرد، و در سلوک مقامی عالی داشته و خلیفهٔ بغداد المستنصربالله مرید او شده و این رباعی شیخ اوحدالدین کرمانی می‌فرماید، رباعی:

  اوحد، دم دل میزنی اما دل کو؟ عمریست که راه می‌روی منزل کو؟  
  تا چند زنی لاف ز زهد و طامات؟ هفتاد و دو چله داشتی حاصل کو؟  

و شیخ اوحدالدین کرمانی، قدس سره، رباعیات می‌گفته، اما اوحدی مراغی مردی فاضلست و کتاب جام‌جم او نظم کرده و ترجیع او در میان موحدان شهرتی عظیم دارد و دیوان اوحدی ده هزار بیت باشد. سخن را موحدانه می‌گوید و ده نامه ای بنام خواجه ضیاءالدین یوسف بن خواجه اصیل‌الدین بن ملک‌الحکما خواجه نصیرالدین طوسی، علیهم‌الرحمه، گفته، بسیار نازک و لطیف فرموده و


  1. س ۶۷۲ متن.
  2. چاپ لیدن ص ۲۱۰ - ۲۱۳

پنج