برگه:CharandVaParand.pdf/۱۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
'

بدهید ببینید مطلب از کجا آب میخوردها . آنوقت اینها را دو دسته کند یکدسته درا باسم مطیع کردن ایل قشقایی و بختیاری بفرستد بطرف جنوب یکدسته را هم باسم تسخیر کردن آذربایجان بفرستد بطرف شمال. آنوقت یکشب توی تاریکی آن دسته اولی را در خلیج فارس یواشکی بریزد توی ده بیست تا کرجی و روانه کند بطرف انگلیس و ازین طرف این یکی دسته را هم همینطور آهسته و بی‌صدا باز دمدمه‌های صبح قلقلک و بار و بنه سفرهٔ نان و هر چه دارند بار کند روی چهل پنجاه تا الاغ و از سرحد جلفا از بیراهه بفرستد بطرف روسیه . آنوقت یکروز صبح زود ادوارد هفتم در لندن و نیکلای دویم در پطرزبورغ یکدفعه چشمهاشان را وا کنند ببینند که هر کدامشان افتاده‌اند گبر بیست‌تا غلام قره‌جه‌داغی والله‌خدا تیغش را برا کند ، خدا دشمنش را فنا کند . اینهم نقشه شاپشال است که کشیده اگر نه عقل ما ایرانیها که باین کار نمیرسد که.
شیطان میگوید هر چه داری و نداری بفروش بده این سربازها درین سفر مال فرنک برات بیاورند ، برای اینکه هم کرایه ندارد هم گمرک ، صد تومنش سر میزند بپانصد تومن . خدا بده برکت. یکدل هم میگویم خودم برم . اما بازمیگم نکند شاپشال بدش بیاد ؟ برای اینکه فکربکند بگویداین بدذات حالا پاش بفرنگستان نرسیده آنجا را هم مشروطه خواهد کرد . باری خدا سفر همه‌شانرا بیخطر کند.

دخو
۱۲۸