پرش به محتوا

برگه:Chahar Maqale.pdf/۱۸۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

او را بدار زدند (سنۀ ۵۰۶) و دویست هزار دینار از اموال وی نصیب اعیان دولت آمد، و زین الملک مذکور در جهل و قلت معرفت ضرب المثل بوده است وقتی در سجل فرمانی نوشت «کذا الاستقر و کتب فلان بن فلان» بادخال الف و لام بر فعل ماضی ۱،

ص ۳۴ س ۵-۶ اندرین بیت از محاسن هفت صنعت است آلخ، درین کلام چند چیز محل تأمل است، اولا تعبیر نمودن سه صنعت اول را بلفظ صفت یعنی مطابق و متضاد و مردف و چهار دیگر را بلفظ مصدر یعنی بیان مساوات و عذوبت و فصاحت و جزالت بغایت رکیک است چه اگر مراد تعداد نفس صنعت است همه باید بلفظ مصدر باشد و اگر غرض شعری است که این صنایع در آن بکار برده شده است تمام باید بلفظ صفت باشد، ثانیا مطابقه و تضاد را دو صنعت علی حدة شمردن بعید از صواب است زیرا که جمع بین ضدین یا اضداد را که یکی از صنایع معنوی است هم مطابقه نامند و هم تضاد و هم طباق و هم تکافؤ و اینها همه الفاظ مترادفه است برای یک معنی در اصطلاح بدیع، ثالثا فصاحت را یکی از صنایع شمردن خالی از غرابت نیست چه فصاحت از لوازم نظم و نثر بلغاست نه صنعتی از صنایع بدیع و صفتی زائد که کلام از اتصاف بدان زینت گیرد و از عدم آن او را خللی نرسد و هیچ کس را از علمای معانی و بیان نمی‌شناسیم که فصاحت را یکی از صنایع شمرده باشد،

ص ۳۵ س ۱۲ حاجب علی قریب، علی بن قریب معروف بحاجب بزرگ از بزرگان امراء سلطان محمود غزنوی بود و بعد از وفات سلطان محمود در سنۀ ۴۲۱ وی امیر ابو احمد محمد پسر کوچکتر و ولی عهد سلطان محمود را در غزنین بتخت

کلیات چهار مقاله جلد ۱