پرش به محتوا

برگه:Chahar Maqale.pdf/۱۳۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

یا ایها الراکب المصغی الی الحادی حییت من رائح منا و من غاد ان جئت جی بلادی او مررت بها فنادها قبل حط الرحل و الزاد و قل لها جئت من جرجان مبتدرا أوحی الیک بما قال ابن عباد یا اصفهان الا حییت من بلد یا زنروذ الا سقیت من واد ص ۱۷ س ۱۳ وزیر شهنشاه بود، مقصود از شهنشاه یا مؤید الدوله دیلمی یا برادرش فخر الدوله است و این تعبیر ناقصی است چه شهنشاه لقب یکی ازیشان بالخصوص نبوده است تا اطلاق این لفظ منصرف بدو شود،

ص ایضا س ۱۵ عدلی مذهب، یعنی معتزلی و معتزله خود را عدلیه نامند زیرا که گویند چون خداوند تعالی حکیم است و از حکیم جز خیر و صلاح نیاید و بحکم عقل رعایت مصالح عباد برو واجب است پس قبیح است بر او که بنده را مجبور کند بر عملی قبیح یا حسن پس او را بدان عمل عقوبت نماید یا ثواب دهد و این اصل را عدل نامند، برخلاف اشعریه که گویند از روی عقل بر خداوند چیزی واجب نیست نه صلاح و نه اصلح و خداوند فعال ما یشاء است اگر همه بندگان خود را ببهشت برد یا همه را بدوزخ فرستد حیف و جوری نکرده است،

ص ۱۸ س ۷ زعری عظیم، زعارت بتشدید و تخفیف راء بمعنی سوء خلق و شر است باشد و رجل زعرای سییء الخلق و لا یصرف منه فعل (لسان العرب و تاج العروس)،

ص ایضا س ۱۲ مراغه، بفتح میم هم بمعنی عمل بخاک غلطیدن است و هم بمعنی موضعی است که دواب در آنجا بخاک غلطند (لسان العرب)،

ص ۱۹ س ۱۴ ببعد، مصنف درین حکایت ما بین دو برادر خلط نموده است، ذو الریاستین لقب فضل بن سهل است (که متقلد وزارت و لشکری

کلیات چهار مقاله جلد ۱