مهتران خالیه نورالله مضاجعهم و وسع علیهم مواضعهم بسا مهتران که نعمت پادشاهان خوردند و بخشیشهای گران کردند و برین شعراء مفلق سپردند که امروز از ایشان آثار نیست و از خدم و حشم ایشان دیار نه و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند که امروز با زمین هموار گشتهاست و با مفازات و اودیه برابر شده (مصنف گوید)
بسا کاخا که محمودش بنا کرد | که از رفعت همی با مه مرا کرد | |||||
نبینی زان همه یک خشت برپای | مدیح عنصری ماندست برجای |
و خداوند عالم علاءالدنیا و الدین ابو علی الحسین بن الحسین اختیار امیر المؤمنین که زندگانیش دراز باد و چتر دولتش منصور بکین خواستن آن دو ملک شهریار شهید و ملک حمید بغزنین رفت و سلطان بهرامشاه از پیش او برفت، بر درد آن دو شهید که استخفافها کرده بودند و گزافها گفته شهر غزنین را غارت فرمود و عمارات محمودی و مسعودی و ابراهیمی خراب کرد و مدایح ایشان بزر همی خرید و در خزینه همی نهاد کس را زهرهٔ آن نبودی که در آن لشکر یا در آن شهر ایشان را سلطان خواند و پادشاه خود از شاهنامه برمیخواند آنچه ابو القاسم فردوسی گفته بود
چو کودک لب از شیر مادر بشست | ز گهواره محمود گوید نخست | |||||
بتن زنده پیل و بجان جبرئیل | بکف ابر بهمن بدل رود نیل | |||||
جهاندار محمود شاه بزرگ | بآبشخور آرد همی میش و گرگ |
همه خداوندان خرد دانند که اینجا حشمت محمود نمانده بود حرمت فردوسی بود و نظم او و اگر سلطان محمود دانسته بودی همانا که آن آزادمرد را محروم و مأیوس نگذاشتی.