هرشل-لوریه-لول
بطلمیوس و قدماء سیارات را محدود به هفت عدد میدانستند چه از نقاط درخشنده آسمان فقط قمر و عطارد و زهره و آفتاب و مریخ و مشتری و زحل را میدیدند که تغییر مکان در آسمان میدهند و برای حرکات آنها افلاکی توهم کرده و از راه اختلاف منظر ترتیب افلاک را قائل بودند و فلک زحل را بالاتر از همه سیارات میدانستند زیرا که اختلاف منظر آن از همه کوچکتر بدست آمده بود و قمر را نزدیکترین همه سیارات بزمین که مرکز عالم توهم شده بود میدانستند چونکه اختلاف منظرش از همه زیادتر است و غیر از طریق رصد اختلاف منظر قدما را طرق دیگر برای فرض تنظیم افلاک هست.
قدماء برای سیارات رجعت و استقامت و اقامت قائل بودند چه میدیدند که سیاره گاهی متوالی در مقابل صور آسمانی سریع حرکت میکند و گاهی بطیتر تا آنکه تقریبا متوقف میشود سپس برخلاف توالی از مشرق بمغرب رجعت مینماید و برای حل اینمشکل قائل به افلاک متعدده برای هر سیاره شدند تا آنکه بتوانند محاسبات مشخصات آن سیاره را به برهان ریاضی بدست آورند.
پس از آنکه در قرن ۱۶ مسیحی کپرنیک حرکت زمین و مرکز بودن شمس را ثابت نمود و تیکو براهه شبه بیضی بودن مدارات را آورد و در تعقیب آن کپلر قوانین حرکت سیارات را تدوین ساخت و گالیه موفق باختراع دور بین فلکی گشت و نیوطن قانون جاذبه عمومی را ابداع نمود بیشتر دقت در اجرام سماوی مطمح نظر علماء گردید.