افلاطون که بیک دسته موجودات غیر مادی و زنده و حساس قائل بود و آنها را میان بشر و خداوند متعال واسطه میدانست و در حقیقت المپ قدما را که مجمع شرکت خداوندان مادی بود به مثل روحانی مبدل ساخته بود. ارسطو هیچ چیز را میان خدا و بشر فاصله و واسطه نمیدانست و از این راه قدم بزرگی بسوی توحید برداشته و واسطهها را حذف کرده است.
از این جهت معتقد بود که ما سوی اللّه را میتوان بقوه تجربه و عقل شناخته و مطیع فرمانفرمای عقل ساخت. تمام قوای طبیعی را که ترساننده یونانیان قدیم و مظاهر خداوندان المپ بودند با موازین علمی تعریف کرده و اسرار آنها را فاش مینماید: برق و رعد و قوس و قزح دریا و ماه و آفتاب برای ارسطو هیچ چیز غیر از موجودات و مخلوقات ذلیل و مطیع قوانین طبیعی نیستند.
گروه حیوانات و انبوه نباتات را بطبقات و دستجات منظم کرده و تحتامتحان علمی درآورده است، هیچیک از حیوانات معروف آن زمان را که در صحرا و کوه یا طبقات خاک و قعر دریا منزل دراند از دسترس امتحان دور ندانسته است از فیل بزرگی که اسکندر برایش فرستاده تا حیوان ذره- بینی که خود یافته است تمام را تشریح و طبقهبندی نموده است انسان را مرکز سنجش قرار داده و اعضاء کلیه حیوانات را با اعضای انسان سنجیده و در طبقهبندیها یک فقره بدون مثل نیاورده و در شرح حال حیوانات یک کلمه بیفایده ذکر ننموده است.