مناسبات این دو ملت از زمان ساسانیان و ملوک حیره تا قرنها بعد از اسلام وقوع داشته و صحبت از روابط ساسانیان و ملوک حیره و بحث از سلمان و ابن المقفع و آل نوبخت تا بابک و افشین و ابو مسلم و صدها امثال اینها خود کتابی لازم دارد و تنها عطف نگاهی بکتابهای قرون سابقه اسلامی مانند فهرست ابن الندیم و تنبیه و الاشراف مسعودی و آثار الباقیه بیرونی و ملاحظه نامهای شمارهٔ زیادی از مؤلفین و تصانیف یا مترجمین و تفاسیر ایرانی کافی خواهد بود که شخص تصوری از اهمیت نفوذ ایران در عرب کرده باشد.
مؤلفین اسلامی مثلاً از آنجمله بلاذری[۱] نوشتهاند که در بدو اسلام در تمام قریش که برگزیده قبایل عرب بود تنها هفده تن با سواد وجود داشته و اسامی آنها را نیز آوردهاند که از آن جمله حضرت امیرالمؤمنین علی بود. از این خبر بدست میآید که سواد اعظم این ملت شریف با علم و سواد میانه نداشته است. باید از همین تاریخ شروع کرد و تفحص نمود که علمای مبرز اسلامی از کدامین مملکت و از میان کدام ملت ظهور کردهاند تا معلوم گردد که کار و قیمت آثار نوابغی مانند طبری و ابو حنیفه و سیبویه و ابن قتیبه تا ابن سینا و غزالی و بیرونی و ابو زکریای رازی و غیرهم چه بوده است.
آنچه در این مختصر مذکور میافتد تنها قسمتی است که ظاهراً نفوذ ایران نسبت به تمام قسمتهای دیگر در آن کمتر شده مخصوصاً در برابر نفوذ عربی بدر قابل نسیانی چه بوده و آن عبارت از نفوذ لسانی ایران است در عرب.
بدیهی است که در مقاله ساده و مختصری حق این مسئلهٔ
- ↑ فتوحالبلدان چاپ مصر ۴۷۷