سفارت ایران را در پاریس داشته مرد فاضلی است و در تاریخ و ادبیات مملکت خود تبحر دارد و تحت اسم خود یعنی محمد حسنخان تاکنون چند کتاب ذیقیمت منتشر کرده و من از این که چنین همسفری دارم و از صحبتهای شیرین او استفاده میکنم خوشحالم.
۵ سپتامبر = ۹ محرم
ساعت نه صبح از ولادیقفقاز بیرون آمدیم و کالسکههای سه یا چهار نفری که هر یک به چهار اسب بسته بود از شهر خارج شدند. کالسکهٔ اعلیحضرت از همه پیشتر میرفت و شاه تنها در آن نشسته بود، بلافاصله کالسکهٔ عزیزالسلطان سوگلی شاه بود پس از آن کالسکهٔ پیشخدمتان و اعضای خلوت سپس کالسکههای امینالسلطان و آجودان و منشیان او، بعد کالسکهٔ مخصوص ما و بعد از آن ده دوازده کالسکهٔ دیگر.
اسبها که چهار نعل میرفتند در فاصلهای نزدیک به نیم ساعت جلگهای را که بین شهر و کوهستان فاصله بود طی کردند و از نزدیک قلهای که حافظ مدخل کوهستان است گذشتند بعد به گردنهای که از اطراف آن چندین نهر آب بسیار صاف از میان سبزهزار خرمی میگذرد داخل شدیم.
راه در امتداد ساحل چپ نهر ترک سر بالا بود و اسبها بدون آن که از سرعت سیر خود بکاهند این راه را طی میکردند تا این که به اولین ایستگاه رسیدیم. این محل در میان سرزمین مرتفعی قرار داشت که دورادور آن را تپههای پردرخت احاطه کرده بودند.
عرض رودخانهٔ ترک در این محل بسیار زیاد است ولی هر قدر جلوتر میرویم عرض آن و عرض درهای که در آن جاری است کم میشود تا آن که به صورت سیلاب خروشندهٔ مهیبی درمیآید و در این قسمت چندین پل محکم آهنی بر روی آن بستهاند که ما از آنها گذشتیم. شکافی که حکم بستر این رودخانه را دارد عمیق است و کنارههای آن به قدری بلند است که در حکم حصارهای مرتفعی است و چشم از دیدن آن خیره میشود و در بعضی مواقع به قدری دو کنارهٔ دره به یکدیگر نزدیک است که برای عبور غالباً مجبور شدهاند که در میان صخرههای مشرف به رودخانه راهی بکنند، با تمام این احوال مسیر و نهر و راه هر دو در این قسمتها بسیار تنگ است.