به علت بارانهای زیادی که امسال آمده شکارها هنوز از صحرا به کوهستانها مهاجرت نکردهاند به همین نظر باید شکار فراوان به چنگ ما بیفتند و همه نصیبی از این راه حاصل کنند، شاه هم البته با این سرگرمی تا حدی از نگرانیهای روزانه منصرف میشود و فراغتی از این بابت به دست میآورد.
۱۵ اکتبر = غرۀ ربیعالاول
شاه که مثل روزهای گذشته غمگین است در باغ به قدم زدن مشغول است و حال روحی را دارد که به عذابی گرفتار آمده باشد. وقتی که از سلطنتآباد کسل میشود به صاحبقرانیه که در این ایام بیسکنه و غمانگیز است میرود. این پانزده روز اخیر کار دائمی شاه همین بوده است.
۱۸ اکتبر = ۴ ربیعالاول
شاه بالاخره تصمیم گرفت که از سلطنتآباد حرکت کند و به سرخهحصار برود.
این عمارت را به این علت که خرابهای از سنگهای سرخ در انتهای باغ آن دیده میشود سرخهحصار خواندهاند.
بعد از گذشتن از دوشانتپه در راه دماوند و جاجرود افتادیم و اردوی خود را نزدیک کاروانسرایی زدیم.
عمارت سرخهحصار در دامنۀ شمالی تپهای ساخته شده تا از زحمت بادهای جنوبی محفوظ باشد. اطاق مستخدمین جلوتر و بیرونی عقبتر در بین دو باغ و اندرونی در عقب یعنی در قسمت چپ باغ دوم واقع شده، تمام این بناها که به دیوارهای اندرون ختم میشود از وسط راه به خوبی نمایان است، از ایوان عمارت که قدری متمایل به سمت شمال شرقی است قسمت وسیعی از سلسلۀ البرز که قلل آن سر به افق کشیدهاند دیده میشود، دامنههای نزدیکتر آن مرکب از یک عده تپههای رنگارنگی است که نظایر آنها را همهجا دیدهایم.
وضع این تپههای پایین کوه تقریباً در همهجا یکسان به نظر میرسد به این ترتیب که قسمت بالای آنها مستدیر و نشیب آنها ملایم است و هیچگونه شکاف یا زاویهای در آنها