ایل خود برده است.
این زن دختر یکی از قنسولهای سابق انگلیس است که پدر او در ایران مرده و املاکی از خود گذاشته که به زن او رسیده است و یکی از علل تعرض آن خان کرد هم به او همین ثروت و املاک بوده.
کاتی از ترس آن که به او زیاد آزار نرسانند قبول اسلام کرده اما سفارت انگلیس بنابر شکایت مادر او در این باب به شاه مراجعه نموده و برخلاف میل اعلیحضرت برگرداندن دختر را خواستار شده و شاه هم دستور داده است که خانکرد دختر را پس بدهد و اگر اطاعت نکند به زور او را از وی بگیرند و در این باب تحقیقات کنند تا قضبه مطابق قانون و عدالت فیصله یابد.
۴ ژوئیه = ۲۷ ذیالقعده
شاه اسب دیگری به من مرحمت کرده تا در سفرها در رکاب باشم و در راهها از او جدا نشوم.
پر واضح است که این ایام خاطر شاه از بابت اخباری که از بلاد مختلفه میرسد و حکایت از اغتشاش میکند سخت نگران است.
۷ ژوئیه = ۳۰ ذیالقعده
امروز به نیم فرسخی یعنی به لشکرک که در درهای تنگ و کنار رودخانه واقع است رفتیم. یکصد و پنجاه زن اندرون که امینه اقدس نابینا هم در میان ایشان است و سعی بسیار دارد که در هیچ نقطه جای خود را خالی نگذارد با ما همراهند. این زن که همه وقت میکوشید که از دیگران ممتاز باشد در این سفر هم تنها با سروصدای مخصوص مسافرت میکند و با این که تمام زنهای اندرون حتی انیس الدوله بر اسب سوارند او با کلفتهای خود با پنج کالسکه و پنجاه سوار جلودار و یک شاطر که در مقابل در کالسکۀ او میدوید راه میپیماید اما تمام این کوکبه و جاه و جلال فقط برای طی دو کیلومتر بیشتر نیست.