پرش به محتوا

برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل اول: از فرانسه تا ایران به همراهی اعلیحضرت ناصرالدین‌شاه
۲۱
 

۲۲ اوت = ۲۴ ذی‌الحجه

ما اکنون در سالسبورگ وطن موزار[۱] هستیم چون شاه تنها به هلبرون[۲] رفته من می‌توانستم مدت فراغت را در شهر گردش کنم و من هم پیش خود تشخصی بفروشم به همین جهت ابتدا به سراغ منزلی رفتم که این سازندۀ عالیمقام در آن پای به عرصۀ وجود نهاده بود. از خود می‌پرسیدم که آیا این خانۀ محقر که آن نابغۀ بزرگ در کودکی اولین قطعات خود را در آن نواخته گرانبهاترین خانه‌های این شهر نیست؟ آنچه محقق است این است که پس از دیدن قصر قدیمی قرن شانزدهم یا کلیسای بزرگ قرن هفدهم که نمونۀ کوچکی از کلیسای سن‌پیر شهر رم است و سایر کلیساها و صومعه‌ها خاطرۀ خانۀ موزار هیچ وقت از ذهن شخص بیرون نمی‌رود.

در انتهای پل سالتساخ[۳] در ساحل راست رودخانه خانۀ معروف دیگری است که طبیب دانشمند پاراسلس[۴] در آن سکونت داشته. وی در سویس متولد شده و قبرش در سالسبورگ در کلیسای سن سباستین[۵] است ولی آرامگاه موزار کجآست آیا در وین است؟ و اگر آنجاست در چه محلی؟

۲۳ اوت = ۲۵ ذی‌الحجه

از سالسبورگ بدون این که راه را کج کنیم یک‌سره به وین رسیدیم. ورود ما در روز ۲۳ اوت در ساعت سه به پایتخت اتریش مصادف شد با تشریفات باشکوهی که معمول خاندان سلطنتی هابسبورگ است.

کالسکه‌های دربار با سورچیان و شاطرهایی که شلوارهای کوتاه در پا و کلاه‌های سه‌شقه و سفید بر سر داشتند ما را از میان دو صف سرباز که جمعیتی آرام و زیاد آنها را احاصله کرده بودند به سوی کاخ شاهانۀ هوفبورگ[۶] بردند.

بعد از معرفی معمولی امپراتور بر یکی‌یکی از اعضاء هیأت نظر انداخت، وقتی که لباس مخصوص مرا دید گفت: «شما که طبیب فرانسوی هستید» سپس به سوی من آمد و در بین گفتگو از وضع کار و خدمت من پرسید. این عمل ملاطفت‌آمیز البته در قلب


  1. Muzart
  2. Hellbrunn
  3. Salzach
  4. Paracelse
  5. Saint-Sebastien
  6. Hofburg