چه در ته درهها چه در دامنۀ مقابل در جهت شمال قطعات بزرگی از برف دیده میشود. اندکی که پایین آمدیم به جلگۀ وسیع لار که رودخانه با عرض زیاد از مغرب آن به مشرق جاری است رسیدیم. آب این رودخانه صاف و پر از ماهی است و در کنار آن قبلاً چادر قرمز سلطنتی را افراشته بودند. سالهایی که شاه به سفرهای دور نرود هر سال در این موقع به لار میآید.
لار که در زمستان زیر طبقۀ ضخیمی از برف مستور میماند در تابستان خنک و روحبخش است و بهمحض اینکه برف آن آب میشود بعضی از ایلات برای چراندن احشام و اغنام خود به آنجا میآیند و بعضی به من گفتند که این مردم حیوانات خود را حتی تا ارتفاع ۴۰۰۰ متر هم میبرند تا علفهایی را که تازه از زیر برف سر بیرون آورده و اندکی بعد آفتاب سوزان آنها را نابود میکند بچرند.
این ایلات سیاهچادرهای خود را دستهدسته نزدیک به رودخانه یا یکی از شعب آن میزنند و ما از پیش یک عده از آنها گذشتیم و زنها را دیدیم که به درست کردن ماست مشغول بودند و طرز تهیۀ آن چنین است که شیر تازه را در کوزههای بزرگی میریزند و در آفتاب به بندی میآویزند تا حرارت آفتاب آن را ببندد بعد آن را با برنج پخته میخورند و غذای مهم ایشان همین است.
در طرف مغرب چند کوه است که شکل مستدیر منظم آنها بسیار دلرباست به خصوص که هرکدام به رنگی مخصوص در نظر جلوه میکنند. نظر به اختلاف فاحشی که بین رنگهای زرد و قرمز و آبی تختهسنگها با رنگ سیاه درهها وجود دارد منظرۀ جلوی چشم ما بیشباهت به یک قطعه عقیق عظیمی نیست.
در طرف مشرق قلۀ باشکوه دماوند به جلال تمام بر سرپا ایستاده ولی باید دانست که از اینجا با این که زمین مرتفع است دیدن آن ممکن نیست. این که میگوییم که زمین زیر پای ما مرتفع است باز ارتفاع آن از ۲۳۰۰ متر بیشتر نیست و هنوز تا قلۀ دماوند ۳۸۰۰ متر دیگر راه است.
قلۀ سفید پربرف آن در مقابل آفتاب میدرخشید و در دامنههای آن برفهای شفاف با بقایای مواد مذابی از دهانۀ این آتشفشان بیرون آمده مخلوطند.
رودخانۀ لار پر از ماهی قزلآلاست و انواع خالدار لذیذی از آن دیده میشود که من