خیابان الماسیه که داخل ارگ میشود و خیابان ناصریه یا خیابان شمس العماره یعنی دو خیابان جنوبی میدان توپخانه راه وصول به محلات قدیمی شهرند و در این محلات جز ایرانی کسی دیگر ساکن نیست.
کوچهها و محلات تنگ و پر پیچوخم است و جمعیتی که چندان پاک و پاکیزه هم نیستند در هر قدم در رفت و آمدند. کثافت آنها بینهایت است مخصوصا پایین بازار و در کوچههایی که راه میدان قاپوق و مدان مالفروشها و محلۀ یهودیهاست ممکن نیست که انسان از آنها بگذرد و دائم با بوی عفونت لاشۀ مردار همراه نباشد.
محلۀ بازار در جنوب و جنوب شرقی ارگ است و اختصاص آن به کوچههای طاقداری است که جابهجا سقف آنها را برای جریان هوا و رسیدن نور سوراخ کردهاند.
وجود این طاقها عابرین و کسبه را در تابستان از شدت آفتاب و در زمستان از برف و باران محفوظ میدارد.
تمام ایام سال و در هر ساعت از روز صبح تا غروب این بازارها پر از جمعیت است. با این حال شترها و قاطرهایی که بار دارند از آنجا میگذرند.
در بازار بزرگ در خیابان جبهخانه واقع است و جلوی آن میدان کوچکی است که به آن سبزه میدان میگویند. اگر فرنگی ناشناسی بخواهد وارد بازار شود و بلدی همراه نداشته باشد در پیچوخمهای بازار گم میشود نه به این جهت که نتواند در این دالانهای عریض و طویل که غالباً امتداد مستقیم دارند راه بازگشت خود را نشان بگذارد بلکه چون جمعیت و چهار بازار و کوچههای بنبست در آن زیاد است شخص غریب در آنجا سرگردان میماند. مثلا نزدیک مسجد شاه بازار بزرگی است که پس از مقداری امتداد به سمت جنوب متوجه مشرق میشود و بعد از آنکه دو ثلث آن طی شد بازار دیگری از آن منشعب میگردد که متوجه شمال است و تا خیابان چراغگاز امتداد مییابد به شکلی که خانۀ امین الدوله طرف دست راست و سفارت روس طرف دست چپ آن واقع میشود و در هر قدم از آن کوچههای تنگی قرار دارد که از آنها نیز کوچههای دیگری متفرع میگردد و انتهای آنها یک میدان یا کاروانسرایی است که در آنها چند درخت کاشته و بارهای تجارتی را رویهم انبار کردهاند. همین کیفیت است که شخص غریب را در بازارهای طهران سرگردان میکند و حس جهاتیابی را از او میگیرد.