داریم. ۴۲۸ جلد و نوع؛ البته عیر از دوستان و گلستان و دستور مبرزا عبد العظیم خان ومنتخبات فروزانفر و چهار مقاله و کلیله و دمنه که دیگر عهد بوقی شدهاند و کمتر خریدار دارند. این فقط صورت كتابهایی است که نویسندگان واژه ناخوانا علامههای دانشگاه دیده در همین سالهای اخیر نوشتهاند.[۱]
فیزیك برای سال اول هفت نوع - تاریخ ادبیات برای ششم نوع. عروض برای ۵ و ۶ چهار جور و همین جور... و آنوقت تماشایی است تعداد هیأتهای نویسنده.
شانزده هیشت جغرافی نوشتهاند ۲۳ هیئت تاریخ - ۱۱ دسته نویسنده زحمت نوشتن طبیعی و بهداشت را تقبل کردهاند و ۲۶ دسته نویسنده کتابهای ریاضی دبیرستاناند.
میبینید که وزارت فرهنگ بد جوری آزادی داده است. و آنوقت تمام موادی که در تمام دوره دبیرستان میخوانند چند تاست؟ غیر از شوخیهای لوسی مثل حسن خط و کار دستی و ورزش و ازین جور بازیچهها هر شاگردی در هر کلاس دبیرستان میان ۱۰ تا ۱۵ ماده درس دارد و برای هر درسی یک کتاب باید بخرد و هر کتابی را از میان هفت هشت نوع کتاب باید انتخاب کند و این سفره معلومات چنان گشاده است که ننه بابای بچههای بیچاره هم در میمانند. و تازه کتابها همه زیبا همه مناسب سریزهای ما همه برقی و رنگی چه تاریخها و چه علم الاشیاها آدم حظ میکند و واقعاً حسرت میخورد بروزگاری که در مکتب خانهها گذرانده است باعم جزوها وعاق ـ والدینها و به دبستانی که دیده است در آن دخمهها با آن « نصاب - الصبیان»ها و «آن بوده است خری که دم نبودش»ها. حالا دیگر روی جلد کوچکترین دستورهای زبان فارسی با ۲۵ صفحه متن و مقدمه و فهرست اسم هفت نفر علامه جوان دکتر در زبان فارسی ردیف شده است.
چهار نفر دور هم جمع میشوند. اولی بدومی میگوید «من توی وزارت
- ↑ این اطلاعات را از بخشنامه اداره کل نگارش وزارت فرهنك گرفتهام. بشماره ۴۴۷۹ - بتاریخ ۶ مهر ۱۳۳۹. یعنی مال همین سال و ترو تازه.