که نویسنده محکوم بزندگی کردن در آنست زماناً در قرن چهاردهم است بجای آنکه در قرن بیستم باشد.
البته منتظر نباشند که نویسنده فقط در چهارچوب محدود کلاس و مدرسه و فرهنگ حرف خود را دنبال کند چرا که اشتباهی بس بزرك است یك مسأله اجتماعی و فرهنگی را در چنین چهاردیوار کوچکی محدود کردن و صرف نظر از دیگر مؤثرها تنها بعامل فرهنگی و تربیتی توجه داشتن.
طرح کلی این مختصر چنین خواهد بود:
-نخست کوشیده خواهدشد تا وضع تدریس ادبیات فارسی در دبیرستانها روشن شود.
-بعد نتایجی که مش تب بر این وضع است توضیح داده خواهد شد.
-بعد کوشش دیگری بکار خواهد رفت تا نشان داده شود که چه عوامل و موجباتی چنین وضعی را پیش آورده.
-و در قسمت آخر چند پیشنهاد ساده و عملی که اجرای آنها نه بودجه اضافی بخواهد به مستشار جدید در میان گذارده خواهد شد. کهامید است از نظر نیز بین صاحبان قدرت و دستیاران عمل در قلمرو فرهنك مفید تشخیص داده شود.
نخست - وضع فعلی تدریس ادبیات فارسی در دبیرستانها
غیر از کلاسهای مخصوص ادبی معمولاً در کلاسهای دبیرستان هفته أى یكساعت انشاء - یك ساعت دیکته - و یك ساعت هم قرائت فارسی تدریس میشود. در حالیکه زبان خارجه در اغلب کلاسهای دبیرستان ۴ ساعت است. با توجه باین بدیهی اولیه که حداقل تعداد شاگردان در هر کلاس ۴۰ تا ۵۰ نفر است. در چنین وضعی ناچار کتاب قرائت فارسی (هر کتابی که باشد) نیمه کاره میماند. در تمام طول سال بیش از سه تا پنج انشاء و دیکته (حد متوسط) نوشته نمیشود. مگر در شهرستانهاییکه وسایل تفنن (سینما - تلویزیون - تآتر و هر نوع وسیله دیگر برای تفنن خارج از خانه و مدرسه) کمتر است. و و در چنین شهرستانهایی که حتماً کم جمعیتاند و بازاری نامناسب برای اسراف ناچار تعداد شاگرد هر کلاس نیز کمتر است و بهمین مناسبت