ضبط شده میدیدند. بعد که اسکندر آمد و ملت نجیب ایران اولین بار آموخت که چگونه میشود یکدسته خارجی را فریفت بیونانی هم نوشتیم و هم سکه زدیم و بعد که دوباره آنها از آسیابها افتاد در قسمت اعظم حکومت اشكانیها و تمام مدت ساسانیان بیاوی نوشتیم که خطی بود مأخوذ از فنیقی و آرامی خط اوستا هم که مورد استعمال انحصاری داشت تکامل یافته و تنفیج شده همین خط بود و بعد هم که اسلام آمد خط عربی از کومی و حمیری گرفته را خود ما اصلاح کردیم و در طول تاریخ اسلامی از آن تلت ونح و تعلیق و نستعلیق را درست کردیم. همین خطی که امروزه بآن مینویسیم. بگذریم که دیگران هم جز این کاری نکردند و در اصل اختلافی نیست میان دو خط لاتین و عربی که هر دو از فنیقی گرفته شدهاند و اصلاً بحث است در اینکه کدام ملت پیش از دیگران خط را اختراع کرد و آیا درست است که هیچ ملتی در این کار پیشقدم نبود بلکه بازاریان ملل مختلف اولین سازندگان خط بودند که برای ثبت و ضبط واژه ناخوانا خود محتاج علاماتی بودند و هزار مطلب حل نشده دیگر که مشغله فضلاست و کاری بکار ما ندارد. غرض از این همه اینست که در کار خط که تبادل فرهنگی کهنهایست میان تمام ملل زنده و مرده عالم تعصب داشتن وشاخ وشانه کشیدن بسیار کودکانه است پس خیالمان را از این بابت راحت کنیم و بشکنه بعد برسیم.
نکته دوم اینکه گرچه پیش از اختراع چاپ نوشتن و خواندن در سراسر عالم امری بود تفننی و در انحصار یا اختیار طبقهای خاص یا دستهای معدود از حکام و روحانیان - و عوام الناس را باین رجحان راهی نبود - اما در این مملکت یا بهتر است گفته شود در سراسر شرق ما این رجحان حکام و روحانیان را همیشه بیش از دیگران مقدس پنداشتهایم و هرچه بسوی مبدا تاریخ عقبتر برویم این تقدس کتابت مسلمتر و مسلطتر بوده است. بهندیان کاری نداشته باشیم که رامایانا) را فقط برهمنانشان حق داشتند قرائت کنند از خودمان شروع کنیم تا هخامنشها بودند مزد میدادند و نسب نامهها و الواح جنگی خود را بر پیشانی کوهی دور از دسترس عوام میکندند تا برسانند که کتابت امری