در دو بزبان مادری خود واردند ـ تاریخ میدانند - کتاب خواندهاند عربیت و ادبیشان آب نمیکشد - وازهمه اینها گذشته برموز و بواطن امور سیاست واردند و آنچه که مینویسند نه از سرالتهاب وغرور جوانیست و نه از سر تجربهای یا کشفی که تازه کردهاند. اگر حالش را داشته باشند وروی دست مدیران محترم مطبوعات را نخورند یا روی دست ریاست مآبی و نمایندگی و بزرگانی را میتوانند چنان بنویسند که در هر سطری نکتهای باشد یا کنایهای و از آن دسته روزنامهنویسانند که میدانند. چه مینویسند و بلدند حتی در سختترین شرایط حرفشان را حالی خواننده بکنند بصورتی که هیچ مامور سانسوری قادر بدرك آن نباشد. و فراموش نکنیم که یکی از دو روزنامه معروف عصر شهر ما بهمت قلم فرامرزی دایر شد و آن زرنگیها و موقعشناسیهای او که توانست از قلم سعید نفیسی مانندی - استاد دانشگاه چنان حملهای را بداریوش بازی و کورش خوانی و آن عنعنات ملی منتشر سازد که در همان دوران دهن دریدگی کار آن روز نامه را سکه کرد که کرد و نیز بیاد داشته باشیم که دومین روز نامۀ معروف عصر شهر ما تیز قسمت اعظم آنچه را که ازشان و اعتبار دارد رهین شیرینی قلم جواهر کلام است و آنمده از همکارانش که هم در آن سبك قلم میزنند بیا مرهون آن دسته از جوانانی که میراث دست نخوردهتر آن سالهای پر آشوب سیاسی بودهاند و همچون ارث خرسی اکنون بکفتار رسیدهاند.
این دو روزنامهنویس را نیز خوشبختانه کسانی چون اسماعیل پوروالی و محمود عنایت و داریوش همایون استقبال کردهاند گرچه آن مقدمات و تمرینها در کمتر کسی از نسل جوان هست که اگر کوه احد را هم از جا تکان داده باشد حداکثر چندسالی در فرنگستان حسابی تحصیل کرده و این کافی نیست تا قلم اینها را داشته باشی و شیرینی بیان آنها را ولی بهر صورت جای خوشبختی است که نسل جوان روز نامهنویس متوجه این حرفها هم هست.
بعد ـ از حسینقلی مستعان باید نام برد که یکی دیگر از آن دسته از صاحب قلما نیست که دست آخر جای خود را در صفحات روز نامهها و مجلات روز جمعه یافت و چنان دوام و قدرت کاری از خود نشان داد که هنوز گردش مرتب سه چهار تا از همان رنگین نامههای هفتگی – خالی از