مدیر محترم روزنامهایست و حسابی جا سنگین! چرا که زیر اسم و روی کارت ویزیت عناوین تازهای سنگینی میکند در حالیکه دستههای سیاسی دارند شکلی و سر و سامانی بخود میدهند و احزاب دارند رونقی میگیرند و برای خودشان صاحب مطبوعاتی میشوند که بعد از اینها باید در تمام اوراقشان از فکر واحدی سخن برود - مردم عادی هنوز در جستجوی آن مطبوعهای هستند که سادهتر فحش میدهد و صریحتر و هنوز با اصول کاری ندارند. چرا که حالا دیگر هر کس برای خودش حکومتیست. خانها دوباره دارند بسر املاك و قبائلشان بر میگردند حکومت خارج از دروازه شهرها باد هواست - وسنگ روی سنگ بند نمیشود. همه در فکر انتقام از ظلمهای خصوصیاند و در فکر جبران عقب ماندگیهای فردی. وقتی بینش سیاسی مردمی تا سر دماغشان نباشد ناچار وضع از همان قرار میشود که آنوقت شد. هیچ کس نگفت کجای این حساب غلط بود؟ هیچ بحثی از ارزهای بلو که در بانکهای خارجییمیان نیامد. چرا که مردم فقط در فکر املاك غضب شدهای بودند که باید از نو واگذار میشد... بهر صورت مشخصات مطبوعات آن دوره چنین است:
از نظر وضع ظاهر: - کسی باین مطلب توجهی ندارد هنوز مردم زیبا پرست نشدهاند و هنوز مطبوعات خارجی باورشان نشده است که در و دربندها در این ملك هم شکسته و میتوانند بیهیچ رادع و مانعی از هر شماره مطبوعه خود تعدادی هم باین بازار بفرستند. چه روز نامهنویس و چه روزنامه خوان همه در جستجوی کشف حقیقتاند. و برای این کار عجله هم دارند. منتهى حقیقت كوچك و ناچیزی که در دسترس فهم و شعور خودشان است نه حقیقت کلی و بزرگ و خجالتآوری که موجب چنان بد بختی همگانی شده است. دست بالا میخواهند بفهمند که چرا گلولههای توپ ۷۵ میلیمتری کوهستانی را بخوزستان فرستادهاند و خود توپها را به آذربایجان، وگرنه میخواهند از رئیس کلانتری محل خودشان انتقام بگیرند - یا از رئیس املاك - یا از آنکه شلاقشانزده بود یا از مأموری که تره هم برایشان خرد نکرده بود. اینست که روزنامههای این دوره کثیف