پرش به محتوا

برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۹۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نخواهند نمود چنانچه ان شاء اللّه تعالی العزیز بعد از این بتفصیل برشتۀ تحریر درخواهد آمد.

القصه از قم کوچ نموده با امرای رفیق خود رو بارض اقدس نهاد. در وقتی که به قریۀ فیض‌آباد۱ رسید شاه‌رخ میرزا رسول بیک نام را که پروردۀ نمک نادری بود با فوجی بر سر راه او فرستاد که در هرجا به او برسد او را مقتول نموده نگذارد که وارد مشهد مقدس گردد.

اتفاقا آن جناب از راه غیر معمول روانه شده و او از راه متعارف طی مسافت نموده بود. چون به فیض‌آباد رسید این معنی بر او ظاهر گشت، از همان‌جا تعاقب نمود، وقتی که آن جناب داخل شهر شده بود او نیز داخل شد و در وقتی که آن جناب با شاه‌رخ میرزا ملاقات نمود شاه‌رخ میرزا ظاهرا نهایت گرم جوشی و اظهار شعف نموده گفت که بجهت نبودن شما در اینجا اکثر کارهای من معطل و عاطل گردیده، خوب شد که شما خود را رسانیدید و شما را بجای عمو و بازوی خود می‌دانم، بخاطر جمع بکار خود مشغول باشید. در این بین شاه‌رخ میرزا بعضی از امرای محرم خود را مکررا ترغیب بقتل آن جناب نمود، آخر الأمر این معنی هویدای رای انور گردید به نحوی که در خانۀ خود متحصن شد و ترک ملاقات او فرمود چنانچه ان شاء اللّه تعالی در طی وقایع آن حضرت ذکر خواهد شد.

خلاصه اینکه بعد از چند روز اخبار موحش از اطراف رسید که احمد خان ابدالی که بسمت قندهار رفته بود خروج نموده و علی الغفله بر سر هرات آمده هرات را مسخر نموده و پسر خود تیمور خان را با لشکر بسیار در هرات گذاشته و ابو الفتح خان حاکم اصفهان سر از چنبر اطاعت شاه‌رخ میرزا پیچیده جواب می‌دهد و قوم اخولو که قریب استرآباد می‌باشند با طایفۀ گوکلن و یموت ترکمان و غیره متفق شده سر از ربقۀ اطاعت پیچیده‌اند و عبد العلی خان عرب خزیمه قلعۀ کرمانشاهان را کشیده [کذا] جواب می‌دهد و حکام آذربایجان و غیره علم خودسری و خودرائی برافراشته‌اند و نیز

________________________________________

[۱]

  1. (۱) همان فیض‌آباد قرائی مرکز بلوک محولات در جنوب شرقی تربت حیدریه.