قولبیکی هرات بوده است یعنی تابع هرات چرا در تصرف افاغنۀ غلزۀ باشد بلکه باید بتسخیر درآورده ضمیمۀ ملک هرات نمود بهمین اراده شبی از شبها بیخبر ایلغار نموده دم صبحی بتوسط نردبانها که همراه داشت بر قلعۀ فراه صعود نمود و از فرقه غلزۀ هر که دست برآورد کشته گردید و هر که دست برنیاورد اسپ و یراق او را گرفته مرخص نمود و قلعه را بعد سرانجام آذوقه و اسباب قلعهداری به یکی از رفقای خود سپرد و باز بهرات مراجعت کرد.
چون این خبر بمحمود غلزۀ رسید سال بعد از آن بتدارک این معنی بفکر سرانجام فوج و سپاه افتاد که بر سر فراه آمده از فرقۀ ابدالی قلعه را منتزع نماید.
چون این خبر به اسد اللّه خان ابدالی رسید پیشدستی نموده با افواج و سپاه خود از هرات برآمده به فراه رسید و متوجه گرفتن قلعه نشده بقصد تنبیه محمود غلزۀ از روی غرور بحوالی زمین داور که از توابع قندهار است آمد و از آن جانب محمود نیز با افواج غلزۀ از قندهار برآمده در منزل موسوم به دلارام چنگی هر دو فوج با یکدیگر متلاقی گشتند و بعد از محاربۀ بسیار و زدوخورد بیشمار شکست بر فرقۀ ابدالی افتاد و اسد اللّه خان در آن جنگ بقتل رسید و محمود سر او را بریده با عریضۀ حیلهاندوز به دربار پادشاهی ارسال نمود چنانکه در احوال محمود این سانحه بتفصیل بتحریر خواهد آمد.
فرقۀ ابدالی بعد از قتل اسد اللّه خان شکسته و بدحال بهرات مراجعت نمودند و محمد زمان خان نام شخصی را از رؤسای خود به سلطنت موسوم نمودند و عبد اللّه خان پدر اسد اللّه خان را که از جانب پسر در هرات نایب بود محبوس نموده جعفر خان استجلوی حاکم سابق هرات و بعضی از سرداران قزلباش را که در این مدت اسد اللّه خان آنها را محبوس نگاه میداشت همگی را بقتل رسانید و خود در امر حکومت مستقل گردید و بعد از مدتی عبد اللّه خان را نیز مقتول نمود و خود نیز بعد از یکدو سال مانند دیگران روانۀ سفر آخرت گردید و بعد از زمان خان محمد خان ابدالی حاکم هرات شد.