این خبر چون بعرض بندگان اقدس رسید عبد اللّه خان قوللر آقاسی گرجی و سعادت قلی خان کشیکچیباشی قرقلی و قربان قلی خان جزایرچیباشی و صفی قلی خان قرقلی را نظر به آنکه قرابت قریبه با شاهرخ میرزا داشتند حکم شد که مستعجلا در حرم رفته آن بیمروت را از اذیت آن مظلومان ممنوع ساخته آن اطفال بیگناه را که اکبر آنها بسن سیزدهساله بود بحضور آوردند. تا رسیدن خانان مزبور آن بیگناهان را آن بدباطن از پا در انداخته بود.
القصه رسنها را از گلوی آنها گشوده حقیقت حال را بعرض اقدس رسانیدند، حکم شد که جسد آن اطفال بیگناه را خانان مذکور برداشته در جای محفوظ گذاشته اطبا نیز حاضر شوند که شاید کسی را از آنها نفسی باقی باشد مداوا نمایند.
بعد از متوجه شدن اطبا دو نفر آنها که نسبت بدیگران اکبر بودند که نام آنها حسن میرزا و رحیم میرزا بود نظر به اینکه نفسی باقی داشتند بحالت اصلی آمدند و سه نفر دیگر که حسین میرزا و قاسم میرزا و القاص میرزا بودند برحمت ایزدی پیوسته بودند.
بناء علی هذا امرا و سرداران در قتل شاهرخ میرزا بکرات و مرات بعرض اقدس رسانیدند، بندگان اقدس در جواب فرمودند که اگر شما را ارادۀ اذیت رسانیدن بشاه رخ میرزا هست اینجانب را نیز با او مقتول نمائید که عین خواهش است و الا هرگز نخواهیم گذاشت که از کسی به او اذیت برسد چنانچه بمحمد رضا بیک ایشیکآقاسیباشی قدیم خود حکم شد که دویست جوان جزایرچی فیلی که از عراق در رکاب سعادت انتساب آمده بودند و از جملۀ فدویان بودند برداشته در دروب و اطراف حرم او شب و روز در کمال احتیاط و انضباط به کشیک متوجه شده بغیر از پنج نفر خواجه سرا دیگر کسی را اذن دخول و خروج ندهند مگر بحکم جدید چنانکه محمد رضا بیک مرقوم به خدمت مسطور مقید گشته سرگرم میبود.