را میپذیرند بدون اینکه از روی آن رفتار بنمایند کار نداریم و چون در فن آشپزی سررشته نداشتیم نمیتوانیم کتابی در این خصوص ترتیب بدهیم و این کار را بدیگران واگذار مینمائیم.
بهانه میآورند که بجای گوشت باید مقدار زیادی نباتات خورد تا جای آنرا بگیرد اما بهیچوجه لازم نیست که حجم خوراک نباتی زیاد باشد زیراکه از یکطرف خوراکهای نباتی را میشود بطور نامحدود تغییر داد چون بیاندازه فراوان است و بعضی از آنها با حجم کوچک مانند گردو و بادام خیلی بیشتر از گوشت مغذی و مقوی هستند و بواسطهٔ انتخاب دقیق خوراک خیلی مقوی در تحت یک حجم کوچکی آماده بنمایند و از طرف دیگر خوراکهای حیوانی بیشتر تهییج میکند و مقدار زیادی نان با آن صرف میشود که در معده حجم آن بزرگ میگردد بعضی از غلات مثل لوبیا و نخود و عدس و باقلا خوراکهای کاملی هستند که صد مثقال آنها بهتنهایی با صد مثقال گوشت و صد و بیست مثقال نان برابری میکنند.
چیزی که خیلی مضحک است گمان میکنند خداوند بعضی از حیوانات علفخوار را آفریده تا برخلاف همهٔ قوانین طبیعت آدمیزاد آنها را کشته و بخورد درصورتیکه اگر بگوئیم خدا انسان را آفریده تا شیر و ببر از او تغذیه بنمایند بیشتر نزدیک بحقیقت است. آیا میتوانیم بگوئیم دست و پا و سر حیوان برای کلهپاچه خلق شده؟ یا رودههای او را آفریدهاند که در آن