برگه:رباعیات خیام.pdf/۱۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
  سرمست بمیخانه گذر کردم دوش پیری دیدم مست سبوئی بر دوش  
  گفتم ز خدا شرم نداری ای پیر گفتا کرم از خداست می‌نوش خموش  


  سازندهٔ کار زنده و مرده توئی دارنده این خلق پراکنده توئی  
  من گرچه بدم خواجهٔ این بنده توئی کس را چه گنه که آفریننده توئی  


  سردفتر عالم معانی عشقست شه‌بیت قصیدهٔ معانی عشقست  
  ای انکه خبر نداری از عالم عشق این نکته بدان که زندگانی عشقست  
سیم ار چه