پرش به محتوا

برگه:دیوان ایرج میرزا.pdf/۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۳

  نه تنها مرتع ما را چریدند پدرسگ صاحبان بر سبزه ریدند  

مخالفت با معاهدهٔ ۱۹۰۷

  گویند که انگلیس با روس عهدی بسته است تازه امسال  
  کاندر پلتیک هم در ایران زین پس نکنند هیچ اهمال  
  افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال  
  کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال  

قبلهٔ ما

  حاجیان رخت جواز مکه برند مدتی در عقب سر نگرند  
  تا بجائی که حرم در نظر است چشم حجاج بدنبال سر است  
  منهم از کوی تو گر بستم بار باز با کوی تو دارم سروکار  
  چشم دل سوی تو دارم شب و روز چشم بر کوی تو دارم شب و روز  
  تو صنم قبلهٔ آمال منی چون کنم صرف نظر مال منی  
  روی رخشندهٔ تو، قبلهٔ ماست مردم دیدهٔ ما، قبله نماست  

پرده برافکن

  جان بلب عاشق بیدل رسد با غمزاتی که تو خانم کنی  
  دریا دریا بتو حسن اندر است پرده برافکن که تلاطم کنی  
  غنچه بگلذار خموشی کند تا تو گل اندام تکلم کنی  
  سرو ستاده است مؤدب بجای تا تو برفتار تقدم کنی  
  من بتو اظهار تعشق کنم تو ز من ابراز تألم کنی  
  از دگران بیشترم دار دوست کز دگران بیشترم کم کنی  

قطعه

  گوئی که تو رسوائی من با تو نیامیزم
رسوا تو مرا کردی پیش همه مرد و زن  
  خواهم که رخت بینم بی‌واسطهٔ عینک
خواهم که برت گیرم بی‌حائل پیراهن