اولین روشنفکران دوران بلافصل پیش از مشروطهاند که حتی ادای انقلاب کبیر فرانسه را در باریکاد بستن و با حکومت در افتادن و توپ ریختن، در آوردهاند. اما بهائیها که آن دو فرقه را از گود خارج کردند، موضعگیری در مقابل حکومتها را فراموش کردند و فقط قناعت ورزیدند به موضعگیری در مقابل روحانیت. به این خیال که تنها روحانیت است که مانع پیشرفت مملکت است. و غافل از اینکه استعماری هم هست و حکومتهای دست نشانده، نابسامانی اقتصادی و عقب افتادگی را دامن میزنند و اکنونایشان بریده از ، مردم بدل شدهاند به فرقه در بستهای که فقط باید تنها به قاضی برود و به قیمت تجدید خاطره مدام شهدای بابی و ازلی تنی چند را به دورهم جمع کند. تحجر فکری این حضرات و لافی که در غربت میزنند (که مثلاً همۀ امریکائیان بهائیاند و الخ...) چنان حکایت از بیماری روحی میکند و تقلیدی که در اصول و فروع از دیگر مذاهب کردهاند چنان آشکار است و غربزدگیهایی که در رفتارشان هست چنان دم خروسی است و کمکی که به ظلم حکومت فعلی میکنند چنان واضح است که احتیاجی به شرح و تفصیل ندارد. پس از سالها اختناق و تخریب معبد و دیگر داستانها... هم در این سالهای پس از بینالمللی شدن نفت است که چون حکومتهای ما مذهب را میکوبد و چون محتاج غربزدگی بیشتر است، ایشان جولانی یافتهاند و همچون هر اقلیت تازه به دوران رسیده دیگر چنان سر از پا گم کردهاند که من به خاطرایشان میترسم از تحریم پپسی کولا و تلویزیونایشان لابد شما هم خبر دارید اما خبر ندارید که:
برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۴۴
ظاهر