برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۸۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خویش از آب کشیدن» نیز عاقبت یکی پیدا می‌شود که بزند توی دهنت و حقیقت را حالیت کند.

و آشنایی من با ملکی در این داستان انشعاب جدی شد. پیش از آن گاهی پای بحثش در حوزه‌ای یا مجلس بحث و انتقادی نشسته بودم یا چیزی ازش خوانده بودم (آن روز‌ها ترجمه‌اش از پلخانف «نقش شخصیت در تاریخ» سخت گرفته بود) اما پس از قضیه آذربایجان و آوار بار شکستش بر دوش حزب توده و فرار رهبران دست اول و تجدید انتخابات در حزب - و طبری و کیانوری و فروتن و ملکی که به رهبری رسیدند - و ما جوان‌های اصلاح طلب کمیته‌های ایالتی را می‌گرداندیم - مهندس ناصحی و حسین ملک و من ــ از طرفی با ملکی حرف و سخن جدی داشتیم و از طرف دیگر با دکتر «اپریم»؛ و این همه به قصد اصلاح حزب و تصفیه‌اش و سیاستی مستقل به آن دادن. پیش از آن ایام دکتر اپریم مطالبی گفته بود که من تحریر کرده بودم و به اسم حزب توده سر دوراه» چاپ کرده بودیمش؛ حاوی مطالبی درباره دنباله روی که خاصیت آدم‌های عقب افتاده است و پیشنهاد نوعی دسته پیشقراول -- آوانگارد - برای اداره حزب و نوعی ادای چه باید کرد لنین و از این قبیل و بعد... یک بار خود من در مجلسی از رجال محلی حزب در رشت مطالبی درباره اصلاح حزب گفته بودم که به تهران نشت کرده بود و این ایامی بود که علاوه بر دیگر کار‌ها من مأمور ادارۀ چاپخانۀ «شعله ور» بودم و دکتر بهرامی ازم خواسته بود که چاپخانه حزب را در رشت بفروشم که با احمد ساعتچی راه افتادیم و بیشتر به ابتکار او چاپخانه رشت را فروختیم.