اینها موجب غیر قانونی شدن آن حزب. نشد تا روزی که قرار شد این ولایت كلاً زیر بلیط غرب باشد. ناچار دست آن حزب را از عمل کوتاه کردند بخصوص با نفوذی که در ارتش کرده بود و خطر انگیخته بود. و بعد بگیر و ببند و داغ و درفش و اعدامهای دسته جمعی و ناچار توجیه آن حزب در ذهن آن مرد عامی یا روشنفکری که دیدیم وگرچه اکنون رهبری آن حزب در تبعید است، اما هستند دستهها و هستههایی که - کمتر در داخل و بیشتر در خارج مملکت - آن اشتباهات را فراموش کرده و یا اصلاً آن تجارب تلخ را نچشیده و تنها به اعتبار خون شهدای آن حزبامیدی در آن بستهاند. بخصوص که هیچ حزب دیگری نیست و اصلاً هیچ حزب غیر حکومتی جواز فعالیت ندارد و حضرات با روزنامه اکی و مجالسی و گپی و خفیه بازیها و پچ و پچ؛ و انگار نه انگار که از مرداد ۳۲ به این طرف هیچ اتفاقی در مملکت افتاده است، همچنان در انتظار فرج موعودشان نشستهاند. این یک واقعیت.
اما از طرف دیگر این واقعیت هم هست که به علت سر برداشتن چین بحران شرق و غرب - یعنی شوروی و آمریکا - تخفیف یافته و قدرتهای کلاسیک عالم در مقابل این قدرت رشدکننده مجبور به همزیستی مسالمتآمیز شدهاند و برگردان این واقعیت سیاست جهانی در ایران آنکه دیگر روسیه شوروی از در «کافتارادزه» وارد نمیشود که ردش کنند تا در صدد تخریب باشد و قصد نفوذ در ارتش و از این حرفها. حالا مستقیماً با حکومت خوش و بش میکند و کمکهای اقتصادی و حتی فروش سلاح. و اکنون سربازان ما در