شهریور چنین بیرمق است و چنین یکدست و یک جهته سید ضیاء الدین که به یک حمله حزب توده خانه نشین شد تا به اعتبار کودتا تا آخر عمر همچنان مقرب الخاقان بماند و به اسب و علیق قناعت کند و حزب ایران که از نوعی لیبرالیسم بورژوا دفاع میکرد یکسره شد کلوب مقاطعه کاران و دیگران که در دوره جبهه ملی توش و توانی یافتند نیروی، سوم پان ایرانیستها، نهضت آزادی والخ... نوشداروهایی بودند پس از مرگ سهراب؛ و تنها یک حزب توده بود که در تمام این مدت ندایی داد و جماعتی را به حرکت واداشت و اثری گذاشت که بسیار خبط و خطاها و حتی خیانتها بر آن مترتب بود و ما به همین دلایل در ۱۳۲۶ از آن انشعاب کردیم که در فصل بعد بیاید و آخر چرا تنها حزب توده باید میداندار وقایع ده دوازده ساله اول پس از شهریور ۲۰ باشد؟ چرا دیگر خبری نبود؟ آیا دیگر روشنفکران دوره ۲۰ ساله همه مرده بودند؟ یا در اصل دیگر خبری نبود؟ به گمان من شاید به این دلیل که دیگر روشنفکران آن دوره ۲۰ ساله به هرچه در آن مدت گذشته بود رضایت داده بودند و به تسلیم یا به رضایت یا به همکاری سکوت کرده بودند و به همین دلایل است که میتوان گفت ارزش روشنفکری تعلیم و تربیت دوره بیست ساله پیش از شهریور با حکومت نظامیاش چیزی است اندکی بیش از صفر. شاید هم حق داشتند که سکوت کرده بودند چون میدیدند که قلدری در کار است و «مدرس را به آن صورت از معر که خارج کردهاند و «عشقی» و «فرخی را به آن صورت» و «بهار» را به آن صورت دیگر. و «پنجاه و سه
برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۵۲
ظاهر