پرش به محتوا

برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

یک کل انسان" نمی تواند حس کند چرا ؟ که تخصص او را در یک بعد رشد میدهد و در ابعاد دیگر تعطیلش میکند." ولی آخر تخصص جبری است !"بلی چیزی است و منهم نمیگویم که باید از بینش برد ، اما در عین حالی که ما در رشته های مختلف متخصص میشویم، میتوانیم با طرح "خود آگاهی فردی " و "خودآگاهی اجتماعی" در ایدئولوژی " ، آن کلیت " انسانی " خود و کلیت "اجتماعی "خودمان را که تخصص از بین می برده ، ترمیم کنیم .

علم !

آگاهی بر واقعیات عالم طبیعت و اطلاع ما از پدیده های جهان که کار علم است - جوری در ما منعکس میشود که نیاز به "آگاهی نسبت به خود" و نیاز به آگاهی نسبت به اجتماعمان کاذبانه اشباع میشود!" عالم" ، خیال میکند که " خودآگاه" است، "جامعه آگاه" است، " زمان آگاه" است ، اینها "خیال" است ، او فقط " عالم " تنهاست ! زیرا "علم برای علم " عامل انحراف است از " خودآگاهی انسانی "و از" خوداگاهی اجتماعی" همان چیزی که هایدگر(بهترین جمله در اینجا هایدگر است)بزرگترین فیلسوف زمان ما و استاد سارتر میگوید " علم و تمدن ، ثمره لحظه های انبوه و متراکمی است که انسان در آن لحظات ، "از خود بی خود شده است" ! یعنی ، تحقیق علم و تکنیک و تمدن ، بقیمت

۸۰