پرش به محتوا

برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

هر نسلی که جز به " خودآگاهی انسانی " خودش بعنوان یک اندیشه و جهت فکری و مسیر زندگی و حرکت دائمی نه بعنوان اشتغال روزمره، که هر کس برای خودش "شغلی" دارد و " دکانی"!

_بعنوان اینکه " من یک انسانم " وجزبه "خودآگاهی اجتماعی" بعنوان " ما " ، "جامعه ای که در چنین تقدیری هستیم و در چنین ناهنجاریهائی ، و در چنین بن بستی ، و این چنین نیازمندیهائی ، به چیز دیگری بیندیشد ، هر قدر آن چیز مقدس هم باشد، استحمار شده، استحمار! اینست که استحمار گاه ترا به زشتیها وانحرافها دعوت نمیکند، بلکه برعکس ترابه زیبائیها و حقایق دعوت میکند، تا اینکه ترا از آن حقیقتی که برایش خطر ناک است و اگر به آن بیندیشی بیدار کننده " خود " است و بیدار کننده "مردم" است_ غافل کند اینجاست که آدم غافل میشود و اینجاست که آدم متوجه "زیبائی کار " میشود ، و از آن چیزی که باید متوجهش باشد ، غفلت میکند ،و از آن جایی که "باید در آن صحنه باشد " غالب میشود این استحمار غیر مستقیم است .

از تاریخ

بنی عباس در تاریخ اسلام کار عجیبی کردند. توده مسلمان که تا کوچکترین ناراحتی از نظر سرنوشت جامعه میدید ، کوچکترین

۴۷