کڑی آزاد است. تو که دربند خانه و سامان و سعادتی، همچون درختان پر از میوه، شاخههایت سر به زیر و رو به شکستن و خمیدگی میروند، اما شاخه های انتهای درختان سرو که به سوی خورشید میشتابند، از آنند که بارسنگین هیچ "نیاز"ی را بر خویش نمیبرند! همچون انتهای درختان خیزران، از هر کژی، آزاد! و همچون نیلوفر، اما بی آلایش آب! نیلوفر در آب میشکفد، اما از آب، از لجن ، بیرون میآید. روی آب میشکفد، تمام وجودش، تمام هستیش، یک دهن میشود در برابر خورشید، خشک، بی رطوبت آب، گرچه در متن آب روئیده! تو! تو ای که خدا در تو نفس میکشد، تو در متن این منجلابی که خانه همه حیوانات و همه نباتات است، و برای آنها ساخته شده، و نیز " تو " که از جنس همه آنها ساخته شدهای، این "تو"ی نمودی نه، "تو"! همچون نیلوفر، در زیر خورشیدی که میتابد بر درونهای مجهولی که خبر نداری، تمام وجودت را یک دهن مکنده کن! و بعد مجموعه آوازها، قیل و قالها، دعوتها، کششها، هوسها که روزمره ما را تکه تکه، قربانی خودمان میکند، و قربانی لذتها، دشمنها، کینهها، حسرتهای روزمره، تکه تکه، قطعه قطعه، و همه رو به زمین و کوچککننده، و حقیرکننده آدمی، که آدمی را به شکل کاراکتر خصوصیات حیواناتی