این برگ همسنجی شدهاست.
۸۳
چو بر روی زمین باشی توانائی غنیمت دان | که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد | |||||
بلاگردان جان و تن دعای مستمندانست | که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد | |||||
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان | که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد | |||||
و گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشق مفلس | ||||||
بگوئیدش که سلطانی گدائی همنشین دارد |
۱۲۲ | هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد | خداش در همه حال از بلا نگه دارد | ۱۴۴ | |||
حدیث دوست نگویم مگر بحضرت دوست | که آشنا سخن آشنا نگه دارد | |||||
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای | فرشتهات بدو دست دعا نگه دارد | |||||
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان | نگاه دار سر رشته تا نگه دارد | |||||
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی | ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد | |||||
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت | ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد | |||||
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری | که حقّ صحبت مهر و وفا نگه دارد | |||||
غبار راه گذارت کجاست تا حافظ | ||||||
بیادگار نسیم صبا نگه دارد |