انگلیسها ازعدم تمکین سرهنگ ستاروسلسکی که از طرف اعلیحضرت پادشاه وقت مرحوم سلطان احمدشاه قاجار بدرجهٔ سرداری رسیده بود ناراضی بودند زیرا او حاضر نشده بود لشکر قزاقرا تحت نظر آنها قرار دهد در صورتیکه بموجب پیمان ۱۹۱۹ ایران و انگلیس که بعد هم عملی نشد باید ارتش ایران تحت نظر انگلیسها قرار میگرفت.
کابینهٔ مرحوم حسن پیرنیا بلشکر قزاق دستور داد نخست مازندران و سپس گیلانرا از عناصر نامطلوب پاک کنند.
لشکر قزاق مرکب از آتریادهای تهران و مازندران و همدان و گردان عراق بمازندران حرکت کرد و پس از چند روز زدوخورد جنگلیها را از مازندران بیرون و از راه تهران بسوی گیلان روانه شد، دولت اعلام کرد که عدهای متجاسر بخاک گیلان آمدهاند و دولت آنها را سرکوبی خواهد کرد، متجاسرین به آقابابا نزدیک قزوین آمده بودند که لشکر قزاق رسید و نخستین زدوخورد در آقابابا رخ داد، متجاسرین شکست سختی خورده عقبنشینی کردند، دنبال کردن آنها ادامه یافت و هنگ سوار بتعاقب آنها تا رشت رفت و پس از گرفتن رشت تا حسنرود تاخت و غنیمت جنگی بسیاری بچنگ لشکر قزاق افتاد.
بررسی این جنگ از موضوع یادداشتهای من بیرون است و همین اندازه یاداوری میشود که درینموقع سرتیپ رضاخان فرماندهی پیادهٔ آتریاد تهرانرا داشت.
کابینهٔ مرحوم حسن پیرنیا مستعفی و مرحوم فتحالله اکبر (سپهدار اعظم رشتی) کابینه را تشکیل داد و چون روسهای قزاقخانه نمیخواستند این جنگ ادامه پیدا کند نسبت بآنها بدبین شدند.
سردار ستاروسلسکی شخصاً بتهران رفت و دستور عقبنشینی داد و لشکر قزاق از راههای مختلف عقبنشینی کرد، در آنموقع من به آتریاد گیلان مأمور بودم و آتریاد گیلان از راه سیاهکل و دیلمان بسوی قزوین عقبنشینی نمود، هنگ سوار قزاق نیز از راه لاهیجان عقبنشینی کرد.
فرمانده آتریاد گیلان در ده کبکستان مرا مأمور کرد بقزوین رفته برای آتریاد گیلان پول، و نعل و میخ برای اسبان بفرستم. برسیدن قزوین شنیدم هنگ گارد سوار قزاق