بنام خدای بخشندهٔ مهربان
دیباچه
دور نمائی از سرگذشت مؤلف
|
از آغاز مشروطیت بسبب انس و آشنائی که پدرم با فکرهای تازه پیدا کرده بود بمشروطه دلبستگی پیدا کردم. دو سال بعد از رحلت پدرم میرزا محمد کاظم صبوری ملقب بملکالشعرا (۱۳۲۲ قمری هجری) با وجود آنکه منصب و لقب پدرم را طبق فرمان مرحوم مظفرالدینشاه بمن داده بودند و مستخدم دولت و آستانه هر دو بودم و امر معاش من و خانواده ام از ممر مستمری دولتی میگذشت، معذلک در ۱۳۲۴ قمری هجری بسن ۲۰ سالگی، در شمار مشروطه طلبان خراسان جای گزیدم.
پس از مرک مظفرالدینشاه، کشاکش میانهٔ مجلسیان و محمدعلیشاه در گرفت و تاریخی دراز دارد. بر اثر این کشاکش در بعضی شهرها پایداریها و ایستادگیهائی از طرف احرار و مشروطهخواهان بخلاف شاه مستبد، بروز کرد که مرکز عمدهٔ آن اسلامبول – تبریز – رشت – اصفهان – مشهد – تربت حیدریه و نیریز فارس شمرده میشد.
در مشهد انجمنی بنام «سعادت» بوسیلهٔ ارتباط با انجمن «سعادت» اسلامبول و احرار بادکوبه بوجود آمد و جمعی از تربیتشدگان مستخدم دولت و طلاب مدارس و تجار و کسبه در آن انجمن انباز شدند و لوای انقلاب را بلند کردند.
چون والی خراسان «رکنالدوله» مردی معتدل و خیرخواه و قوای محلی او هم بسیار کم و خزانهٔ مالیه هم تهی بود، مقاومت دولتیان با قوای ملی و انجمن ایالتی، آنطور شدید نبود که کار بخونریزی زیاد منجر گردد، با این وصف کشاکش و