پرش به محتوا

برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد دوم.pdf/۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف ب بعده اللام
بلديه اصفهان
 

رونامه نیز خوانندگان را آگاه میسازد آنرا بعينه نقل مینمائیم :

« بسمه تبارك وتعالى. حمد فزون از حد مبدعی را زیبد که اشمه قهرش پیوسته برنیك و بد و از طفیل وجودش نابودان بیدای نیستی صورت هستی و بود یابد هر ذره پرتو نور و هر ذره مجلای بروز و ظهور اوست در کمال بیگانگی باهمه یگانه و دوست و در عین نا پدیدی شاهد وجودش در طنازی با هر سر موست. اونهان گشته چه مغز بیوست. عبادت با سعادت و اطاعت مقرون برحسن عاقبت خالقی را سزاست که فیض عامش تمام کائنات را فرا و خوان بسیطش همه خواص و عوام را صلا داده سلطنت حقیقى هر مالك الملكی را در خور است که از صدف عنایتش ناج و دیهیم شهان در هفت اقلیم جهان پردر است و خزائن حاملین و دایمش از معادن مرحمت پیوسته نقو د هراست و حفاظت را در او مملو. جلالت و عظمت مرخدایرا جل جلاله که ودیعه سلطنت وتور معدلت که نعمتی است الهی و موهبتی است لایتناهی بتوسط مشتی رعیت و بذریعه واماندگان وادى فقر ومسكنت شخص شخیص اعلی حضرت عنایت و آن ظل ذلیل را حامل این ودیعت فرمود. قلب سلطانی را که حاوی نور معدلت وحاكی فروغ نصفت است مهبط انوار رحمانی و محط اسرار سبحانی بمدلول قلب السلطان بین اصبعی الرحمان نمود و دری از غیب بلاشك و ریب برضمیر منیرش گشود. برای نظم مملکت و رفاهیت از طرفی امر بعدالت و از جانبی رعب و بیم که مستلزم اطاعت و تسلیم است در دل رعیت افکند پس بدون چون و چند لازمه عدالت اطاعت و نتیجه انقیاد اتحاد دولت و ملت است......... مقصود از نگارش با عدم بضاعت و دانش و تصادم موانع وعوائق انقلاب روزگار و رسیدن اخبار ناگوار آنکه یکی از دوستان بامنش از سوابق زمان الفتی و پیوسته از طریق مهر و محبت عنایتی بود در این لیالی که غریق مکاره نامتناهی بودم چون بخت بیدار از پی دیدار در ملاطفت بر رویم گشود و زنك کدورت از آئینه دل زدود و فرمود اگر بدیده تحقیق بنگریم و از راستین نگذریم امروزه خدمت بوطن بر تمام افراد واجب وهرکس باندازه قوه ومایه خویش لا زمست که اقدامات جانبازانه در میدان وطن نماید و دست مردی گشاید. گفتمش ایدوست عزیز و ایصاحب عقل و تمیز بنده هماره خدمت بنوع را فرض ذرت دانسته و می‌داند ولی از خس چه نقصی و از افتاده چه دستگیری بر آید؟ چون غنچه شکفته لب مهر باز و سر را فراز فرمود و چنین بگوش جان سرود که روزنامه‌ای تأسیس و خود را با خویش و بیگانه انیس کن بنده بواسطه حقوقی که بر منش از سوابق ایام بود با بضاعت موجات ومتاع کاسه دست اطاعت بچشم قبول نهاده متوكلا على الله ومتوسلا على الائمة الهدی پشت پا بر هر چه هست‌زده خیر ملت و دولت را مطمح نظر نموده را ست بین و راست گوئی را فرض دیده و زبان شمرده و از خداوند تبارك وتعالى توفیق طى طریق در این راه می‌طلبم وصیانت از لغزش وزلل را از ائمة هدا مسئلت می‌نمایم که با قلبی صافی کعبه دل‌ها را طوافی و بیغرضانه استقامت رای را پیشه و یدای صدق نور و یرا

-۲۱-