پرش به محتوا

برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدرهاشمی جلد سوم.pdf/۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف ز بعده الباء
زبان زنان
 

افتخار می‌کنیم. زنده باد ایران • نیست باد استبداد نابود باد دشمنان ایران. » در شماره بعد که شماره ۳۲ سال دوم است تحت عنوان ( از شب چهار شنبه می‌نویسد: « چنانچه در شماره پیش حمله وری مستبدین، دزدان و دشمنان را در سرمقاله تحت عنوان: دشمنان تفنگ می‌کشند. تا عصر سه شنبه هر چه روی داده بود نوشتیم و اینک از شب چهار شنبه تا عصر سه شنبه بیست و هفتم میزان را (سال ۱۲۹۹) یعنی تا این ساعت که همین مقاله را می‌نویسم درج می‌کنیم.

شب چهار شنبه ساعت یک سیاهی آدم پشت یک اتاق دیده شد که پاسبانان ما تعقیب کرده و بانداختن یک تیر گریخت و از اثر صدا آقای نصرت الله خان رئیس کمیسری مرکز با عده آژانه‌ای مامور آنجا رسیدند و تا صبح با کشیکهای مرتب محفوظ ماندیم از جدیت آقای نصرت الله خان تشکر می‌کنم از نقطه نظر اینکه خانه ما در پسکوچه هم واقع شده که خود محل ممکن است برجسارت دزدان تاریک منش بیافزاید عازم تغییر منزل شدیم، بنابراین صبح چهارشنبه ۲۹ محرم خانه در خیابان دروازه دولت، پشت چهلستون و ارک دولتی، نزدیک به تلگرافخانه را کرایه کرده و در همانروز باینجا نقل مکان کردیم.

سنگ ریزی- شب پنجشنبه گاهی صدای پرتاب شدن سنگ‌های ریزه از هوای بیرون خیابان بخانه شنیده شد. شب جمعه ریزش سنگ‌ها بر شدت خود افزوده و صدای یا از عارف دکان خرابه‌های طرف کوچه گوش می‌رسید که ناچار باطلاع نظمیه شدیم و پس از آن امداد آژان‌ها آسایش را سبب شده و عجب آنجاست که دزدان و دشمنان و مستبدین و یا عمال آن‌ها خوب مواظبت هم دارند، همینکه آژان‌ها را‌اند کی دو ر دیده و موقعی بدست آورده خواه به پراندن چند دانه سنگ‌ها هم باشد کوتاهی نمی‌ کنند و ما برای اینکه نظمیه را نیز بانجام وظایف خود آزاد گذاشته باشیم پیش از این شرح نمی‌دهیم و همین قدر میگوئیم که دشمنان ما ناچار قوی پنجه هستند!! اگر آن‌ها می‌خواهند که ما از بیداری عوام دست بکشیم، اگر آن‌ها خیال می‌کنند ما ترسو هستیم، اگر آن‌ها آرزو دارند ما از نوشتن و کشف حقایق امور و آشکار گوئی از قضایای ملی صرف نظر کنیم؟ اگر گمان می‌کنند می‌توانند ما را مجبو و که از طریقه خوشبختی ایران چشم بپوشیم و دروغ‌ها بنویسیم و یا راست‌ها را نگو تیم و تعریف‌های بیجا بکنیم و امثالهم - این‌ها همه خیالات خام است. ما ایران را می‌ پرستیم... » در همین شماره اعلانی تحت عنوان (تغییر مکان) بدینقسم چاپ شده است: چنانچه از حوادث وارده که نگاشتیم اداره زبان زنان از کوچه عباس آباد به خیابان دروازه دولت نزدیک تلگرافخانه نقل مکان نموده است. »

مدیر روزنامه زبان زنان پس از مطالبی که در شماره‌های ۴۷ و ۴۸ نوشته در شماره ۴۹ مینوید برای اینکه نظمیه را آزاد گذاشته باشیم خواموش می‌مانیم و دیگر در روزنامه چیزی نمی‌نویسیم و پس از آن جای نگارش در روزنامه با پیغام و نگارش نامه با نظمیه اکتفا می‌نماید و در شماره ۵۲ می‌نویسد: ما در این خانه هنوز با پاسبانی پاسبانان زندگی می‌کنیم. می‌دانیم دامن کاردانش بکمر زدن؛ راستگوتی، آزادی

-۹-