پرش به محتوا

برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدرهاشمی جلد سوم.pdf/۱۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف صاد بعده الواو
صور اسرافیل
 

می گردید. درباره نفوذ و اهمیت صور اسرافیل شرحی از قول آقای دهخدا در شماره ۱۱ سال اول مجله اطلاعات ماهیانه؛ در ضمن مقاله نوشته که عین آنرا نقل می‌نمائیم «آقای دهخدا نقل می‌کنند که در اداره روزنامه که دو اتاق بیشتر نبود روزی نشسته بودم که پیر مرد پارچه فروشی برای خرید روزنامه آمد و یک عباسی روی میز میرزا جهانگیرخان گذاشت و بگشماره روزنامه خرید. من چون میدانستم این پیر مرد هر روز با بار سنگین خود از پله‌های بالاخانه بالا می‌آید دلم سوخت و گفتم شما زحمت نکشید، خود من روزنامه را پائین آورده شما می‌دهم پیرمرد با قیافه متأثری گفت (پس توابش چطور می‌شود) آقای دهخدا میگوند من هنوز نمی‌دانم آن پیر مرد چگونه فکر می‌کرد و شاید می‌پنداشت که خرید صور اسرافیل از فرایض و واجبات است مطالعه آن چون اقامه نماز توابی دارد ۲۰ همین نفوذ فوق اله ده در میان طبقات مختلفت بوده که محمد علیشاه را نسبت بمدیران بدبین ساخته بقسمیکه تصمیم بقتل وی و همکارانش گرفته بود.

راجع بعلاقه و اعتقاد مردم بروزنامه صور اسرافیل مرحوم دولت آبادی و کتاب حیات یحیی ص ۳۲۶ در جائیکه از میرزا اسدالله خان نامی که جوانی بیست و تجساله است و با اصابت گل ه به پیشانی او در روز فاجعه به یاران مجلس از با آید گفتگو می‌کند می‌نویسد: « میرزا اسدالله خان در ایام تحصن بهارستان اغلب با نگارنده بود. روز‌ها زحمت روزنامه صور اسرافیل تحمل می‌کرد و شب‌ها تا نزدیک صح بنوبت در بالای بام کشک می‌کنید شب دوشنبه ۲۲ جمادی الاول که نگارنده در بهارستان بودم این جوان را در نیمه شب دیدم خورجین: دوش دارد باتاقی که متحسنین دراند وارد می‌شود. در این خود جین اوراق طبع شده روزنامه صور است که از مطبعه گرفته آورده است در بهارستان توزیع کند و این آخر شماره صور است که طهران طبع شده نگارنده استراحت می‌کند و آن جوان به بستن بسته‌های روز ماه می‌پردازد تصوره شود با همه زحمت و خستگی بد از فراغت از کار روزنامه استراحت خواهد کرد ولی بین الطلوعین است نزدیک گوش من صدائی مرا بیدار می‌کند که سانیک، تاریخ مشروطیت ایران را نوشته درباره گرفتاری قتل دیر صور اسرافیل کم و بیش مطالبی نوشته‌اند من جمله در کتاب زندگانی ملک المتکلمین از صفحه ۲۶۲ آنطرف و نیز مرحوم کروی و مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی هر کدام مطالبی نوشته‌اند که قتل آنمرحوم را روشن و آشکار می‌سازد و ما ذبلا بنقل گفتار مرحوم کروی و حاج میرزا یحیی دولت آبادی که دقیق‌تر از دیگران نوشته و در حقیقت خیلی از مطالب هر دو هم شبیه بیگدیگر است می‌پردازیم مرحوم کسروی سرگذشت جهانگیر خان و دیگران را از قول میرزا علی اکبرخان ارداقی برادر قاضی ارداقی؛ که در قید حیات بوده بخلاصه اینطور می‌نویسد: « چون برادرم همراه میرزا جهانگیر خان و ملک و دیگران شب و روز در مجلس مجازیست برای بردن ناهار و شام من در روز چند بار بآنجا می‌رفتم تا روز دوم تیر ماه بشیوه هروز روانه شدم ولی قزاقان مانع ورودم شدند ولی در این بین در شکه بهبهانی آمد بهمراه او

-۱۳۸-