این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
بسم الله الرحمن الرحیم
ذکر نامهای که از زبان اعیان ملک بامیر مسعود نبشتند[۱]
«زندگانی خداوند عالم سلطان [ اعظم ] ولی النعم دراز باد، در بزرگی و دولت و پادشاهی و نصرة «و[۲]» رسیدن بامانی و نهمت در دنیا و آخرت. نبشتند[۳] بندگان
- ↑ در ط این عنوان نیست و پیش ازین در صحیفهٔ ۲ و ۳ قسمتی افزوده شده که ظاهراً در اصل کتاب نبوده است و ناشر چاپ طهران برای آنکه کتاب از آغاز مطلب شروع شده باشد مقدمهٔ سخن را از خود نوشته و بر آن افزوده است بدین گونه: «گویندهٔ این داستان ابوالفضل بیهقی دبیر از دیدار خویش چنین گوید که چون سلطان ماضی محمود بن سبکتگین غازی غزنوی رضیالله عنه در غزنی فرمان یافت ودیعت جان شیرین را بجان آفرین تسلیم نمود پسر بزرگ و ولیعهد وی امیر مسعود در سپاهان بود و بسوی همدان و بغداد حرکت میخواست کردن و از تخت ملک بسیار دور بود بناء علی هذا امنا و ارکان دولت محمودی از قبیل امیر علی قریب حاجب بزرگ و عضدالدوله امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتکین برادر سلطان که سپهسالار بود و امیر حسن وزیر مشهور بحسنک وزیر و بونصر مشکان صاحب دیوان رسالت و بوالقاسم کثیر صاحب دیوان عرض و بکتغدی سالار غلامان سرائی و ابوالنجم ایاز و علی دایه خویش سلطان این جمله با سایر فحول و سترگان بصوابدید یکدیگر دریافت وقت را پسر کهتر سلطان ماضی انارالله برهانه امیر ابو احمد محمد را از گوزگانان که بدارالملک نزدیک بود آورده بجای پدر بزرگوارش بر تخت سلطنت نشانیدند و حاجب بزرگ امیر علی قریب که وجیهترین امنای دولت بود در پیش کار ایستاده کارهای دولتی را راندن گرفت و چون امیر مسعود رحمهالله فسخ عزیمت بغداد کرده از سپاهان بری و از ری بنشابور و از نشابور بهراة رسید باز امیر علی بهمداستانی و صلاح دیگر سترگان امیر محمد رادر قلعهٔ کوهتیز تکیناباد موقوف نموده و بعذرخواهی آنچه از روی مصلحت رفته بود این عریضه نبشته بصحابت منکیتراک برادر حاجب بزرگ و بوبکر حصیری ندیم سلطان ماضی بدرگاه سلطان شهریار مسعود رضیالله عنه انفاذ داشتند.»
- ↑ ح
- ↑ ک: نبستند