پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

عصیان

به لب‌هایم مزن قفل خموشی
که در دل قصه‌ئی ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم