پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعلهٔ آتش ز من مگیر
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

روحی مشوشم که شبی بی‌خبر ز خویش
در دامن سکوت بتلخی گریستم
نالان ز کرده‌ها و پشیمان ز گفته‌ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم

اهواز- مهر ماه ۱۳۳۳